سوال و جواب حقوقی و کیفریسوء استفاده از موقعیت شغلی
ا وکیل عضو سایت 4 سال قبل

پرسش

شخصی از فرد نظامی به اتهام سوء استفاده از موقعیت شغلی در دادسرای نظام طرح شکایت نموده است. دادسرای نظام با این استدلال که رفتار مورد ادعا در وقت اداری و در حین خدمت نبوده است، قرار عدم صلاحیت به شایستگی دادسرای عمومی صادر نموده است. با توجه به مقررات قانونی کدام دادسرا صالح به رسیدگی می باشد؟

نظر اتفاقی

در قوانین موضوعه ایران بزه سوء استفاده از موقعیت شغلی در دو مورد جرم انگاری شده است ؛

نخست : به موجب ماده ۵۸۱ از کتاب پنجم قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۷۵ (تعزیرات و مجازاتهای بازدارنده ) که در این ماده صرف سوء استفاده از موقعیت شغلی جرم نیست بلکه این بزه حسب این ماده از جرایم مقید به نتیجه می باشد و لازم است که سوء استفاده از موقعیت شغلی منتهی به تحصیل مال یا حق دیگری گردد.

دوم : حسب ماده ۱۲۶ قانون جرایم نیروهای مسلح مصوب ۱۳۸۲ می باشد که حسب این ماده تحصیل مال یا حق به نفع بزهکار شرط تحقق بزه نمی باشد.

در فرض پرسش، هرچند که بزهکار در وقت اداری و در حین خدمت نبوده است لیکن دقت در متن ماده ۱۲۶ قانون جرایم نیروهای مسلح مبین این است که سوء استفاده از موقعیت شغلی دارای مفهوم گسترده می باشد و نیازی ندارد که بزهکار حتما ملبس به لباس نظامی یا در وقت اداری باشد و همین که شخص نظامی از وضعیت و شغل خود سوء استفاده جهت انجام مقاصد غیر قانونی نماید، برای تحقق بزه کافی است و بنابراین مندرجات جرم انگاری شده در این ماده از جرایم خاص نظامیان و در صلاحیت دادسرای نظام می باشد.

نظر هیئت عالی

آنچه که به عنوان سوء استفاده از موقعیت نظامی در ماده ۱۲۶ قانون مجازات جرائم نیروهای مسلح جرم انگاری شده با هدف مقاصد غیر قانونی است و لزومی بر این که اقدامات مزبور جرم باشد، ندارد و این رفتار در صلاحیت دادسرا و دادگاه نظامی است.

 

 

ضرورت تحقیقات مقدماتی از روحانی متهم به ارتکاب جرم مشهود در دادسرای عمومی و انقلاب جهت جلوگیری از امحای آثار جرم، فرار و مخفی شدن متهم

نشست قضایی مورخ ۱۳۹۷/۰۱/۲۶ قضات شهر شاهرود در استان سمنان

موضوع: بررسی نحوه اقدام صحیح قانونی در فرض مواجهه با متهم روحانی

پرسش

در صورتی که پرونده ای همراه با متهم روحانی، به شعبه ای از دادسرا ارجاع گردد یا در وقت کشیک، از قاضی کشیک وقت، در این خصوص کسب تکلیف گردد، اقدام صحیح قانونی مقتضی نسبت به متهم چیست؟

به عنوان مثال: از یک شخص روحانی، مقدار یکصد کیلوگرم مواد مخدر کشف و متهم در حین حمل مواد مخدر یاد شده، دستگیر و توسط مرجع انتظامی به دادسرا اعزام و پرونده وی به یکی از شعب دادیاری یا بازپرسی ارجاع می گردد؛ یا اینکه در وقت کشیک، چنین موضوعی رخ می دهد، در چنین شرایطی چه اقدام قانونی متصور است؟

نظر اتفاقی

با عنایت به اینکه در خصوص اقدام قانونی مقتضی در خصوص چنین وضعیتی، با خلأ قانونی مواجه هستیم و نظر به اینکه در چنین شرایطی، فاقد صلاحیت ذاتی در رسیدگی هستیم و هرگونه ورود در پرونده، فاقد وجاهت قانونی است و از سویی دیگر، اقتضای منطق و مصلحت این است که متهم بلاقید رها نگردد و نظر به اینکه در این وضعیت، دادسرای ویژه روحانیت نزدیک ترین حوزه قضایی به محل وقوع جرم، دارای صلاحیت قانونی برای ورود و رسیدگی می باشد؛ لذا می بایست مراتب به اطلاع دادستان محترم برسد تا از طریق انجام مکاتبه و هماهنگی های مقتضی با ریاست دادسرای ویژه روحانیت مربوطه، مراتب اعزام متهم به آن دادسرا ( با دستور دادستان انتظامی ویژه روحانیت مربوطه ) و با صورتجلسه نمودن مراتب در پرونده، صورت پذیرد.

نظر هیئت عالی

هر چند نظریه اتفاقی قضات محترم دادگستری شهرستان شاهرود استان سمنان موجه است لکن در خصوص جرایم مشهود که دسترسی به مقام قضایی دارای صلاحیت ذاتی به فوریت امکانپذیر نمی باشد؛ دادستان ذیربط می تواند با اتخاذ ملاک از ماده ۷۸ قانون آئین دادرسی کیفری مصوب ۱۳۹۲ اقدامات لازم برای جلوگیری از امحای آثار جرم و فرار و مخفی شدن متهم را انجام داده و نتیجه اقدامات خود را فوراً به مرجع قضایی صالح ارسال کند.

 

با پذیرش قرار واگذاری رسیدگی به پرونده دادسرای ویژه روحانیت در دادسرای عمومی امکان اختلاف نیست لکن با قرار عدم صلاحیت رسیدگی به پرونده حق اختلاف وجود دارد

کد نشست ۱۳۹۸-۶۰۰۴

صورت‌جلسه نشست قضائی مورخ ۱۳۹۷/۰۸/۲۳ قضات استان خراسان رضوی

موضوع: اختلاف در صلاحیت دادسرای ویژه روحانیت با دادسرای عمومی

پرسش

در پرونده ای قرار عدم صلاحیت به شایستگی دادسرای ویژه روحانیت صادر شده و دادسرای ویژه هم پرونده را با قرار عدم صلاحیت به دادسرای عمومی فرستاده، در این حالت آیا باید اختلاف در صلاحیت نمود یا باید تبعیت کرد و رسیدگی کرد؟

نظر اکثریت

در فرض سوال باید پرونده جهت حل اختلاف و تعیین مرجع صالح به دیوان عالی کشور ارسال گردد چرا که تبصره یک ماده ۱۳ آیین نامه دادسرا و دادگاه های ویژه روحانیت زمانی هست که دادسرای ویژه، صلاحیت خودش را بپذیرد ولی اعلام کند علیرغم صالح بودن دادسرای ویژه روحانیت دادسرای عمومی یا نظامی رسیدگی کنند؛ ولی در فرض سوال اختلاف نموده بدین معنی که قرار عدم صلاحیت صادره مورد قبول نیست و صدور قرار عدم صلاحیت مجدد از سوی دادسرای ویژه متفاوت از واگذاری رسیدگی هست.

نظر اقلیت

مطابق تبصره یک ماده ۱۳ آیین نامه دادسرا و دادگاه های ویژه روحانیت مکلف به تبعیت از نظر دادسرای ویژه هستیم و باید رسیدگی کنیم و قرار عدم صلاحیت دادسرای ویژه به معنای واگذاری امر رسیدگی هست.

نظر هیئت عالی

بین قرار ” واگذاری ” و قرار ” عدم صلاحیت “دادسرا و دادگاه ویژه روحانیت باید قائل به تفاوت بود، لذا در فرض صدور قرار واگذاری رسیدگی پرونده موجبی برای اختلاف در صلاحیت وجود ندارد ولی در مورد عدم صلاحیت امکان تحقق اختلاف در صلاحیت وجود دارد و حل اختلاف هم با دیوان عالی کشور خواهد بود؛ لذا با نظریه اکثریت موافقت می شود.

 

تعقیب مجدد متهم از سوی دادستان و شاکی چند بار ممکن است؟

توضیح: شاید در بادی امر تصور شود که هر چند در ماده ۲۷۸ قانون آیین دادرسی کیفری به حق تعقیب مجدد متهم از سوی شاکی و تعداد دفعات درخواست آن تصریح نشده لکن محدودیت درخواست دادستان تحدید کننده درخواست شاکی نیز می باشد و در نتیجه باید نظر داشت که شاکی نیز تنها یک بار این حق درخواست تعقیب مجدد متهم را دارد. این نظر به وجهی درست و از جهتی نادرست است.

درست از این حیث که اگر شاکی درخواست تعقیب مجدد متهم را مثلاً شش ماه قبل نموده و با موافقت دادستان پرونده برای تجویز تعقیب مجدد به دادگاه ارسال شده لکن دادگاه آن را دلیل جدید محسوب ننموده و در نتیجه درخواست را رد نموده باشد، شاکی نمی تواند درخواست تعقیب مجدد متهم را نماید چرا که در فرض قبول درخواست تعقیب مجدد متهم از سوی دادستان، این مقام فاقد حق درخواست تجویز تعقیب متهم برای مرتبه دوم است.

نادرست از این حیث که اگر شاکی یک بار درخواست تعقیب مجدد را نموده ولی دادستان آن را دلیل جدید ندانسته و درخواست را بایگانی نموده باشد، شاکی می تواند برای مرتبه بعدی نیز درخواست خود تکرار نماید زیرا ماده تصریح به تحدید حق شاکی ندارد. نشست قضایی منتخب روز جاری مؤید همین حق شاکی است.

تعقیب مجدد متهم از سوی شاکی محدودیت ندارد ولی از سوی دادستان تنها یک بار ممکن است

کد نشست ۱۳۹۹-۷۱۲۶

نشست قضائی مورخ ۱۳۹۸/۰۷/۰۸ قضات شهر تهران

موضوع: درخواست تعقیب مجدد متهم به لحاظ کشف دلائل جدید

پرسش

آیا مطابق مفاد ماده ۲۷۸ قانون آیین دادرسی کیفری، تجویز یک بار تعقیب مجدد متهم به لحاظ کشف دلایل جدید فقط مربوط به دادستان می باشد یا شاکی می تواند به دفعات متعدد، با کشف دلایل جدید، درخواست تعقیب مجدد متهم را بنماید؟

نظر اکثریت

به نظر می ‌رسد پس از قطعیت قرار منع تعقیب سابق و سپس کشف و استناد به دلایل جدید، مستلزم طرح شکایت جدید و ابطال تمبر از سوی شاکی می باشد و دادستان باید قرار مقتضی صادر نماید و نمی‌تواند اساساً در قالب درخواست تعقیب مجدد، مطرح شود و دادستان نیز نمی‌تواند با دستور اداری در خصوص آن تعیین تکلیف نماید.

نشست قضایی: تعقیب مجدد متهم در جرم ربا خواری و ارتباط با اعتبار امر مختومه کیفری

بنابراین به نظر می رسد همانطور که مفاد ماده صراحت به یکبار تجویز تعقیب مجدد به دلیل کشف دلایل جدید از سوی دادستان محترم را دارد، شاکی هم تنها برای یک بار می تواند با کشف دلایل جدید، مجدداً طرح شکایت نماید.

نظر اقلیت

درخواست تعقیب مجدد متهم با کشف دلایل جدید به منزله موافقت دادستان و تعقیب مجدد نیست و تقاضای تعقیب مجدد به نظر می‌رسد مهلت ندارد و به لحاظ جلوگیری از تضییع حقوق افراد می توان پذیرفت که، شاکی چندین مرتبه با کشف دلایل جدید، می‌تواند درخواست تعقیب مجدد متهم را از دادستان بنماید و قانون در این خصوص قائل به محدودیت نمی باشد و دادستان نیز دلیل جدید را بررسی و چنانچه دلیل ارائه شده، اعتبار کافی به عنوان دلیل در دادرسی را داشته باشد و در زمان تحقیقات قبلی که منجر به صدور قرار منع تعقیب گردیده، وجود نداشته یا در دسترس نبوده است، در اینصورت با حصول شرایط اعمال ماده مذکور، برای یکبار مجدداً قابل تعقیب می گردد در غیر این صورت در خواست با دستور اداری بایگانی می شود.

نظر هیأت عالی

تا زمانی که ارائه دلایل جدید منجر به تعقیب متهم نشده، مانع درخواست شاکی نمی باشد. نتیجتاً نظریه اقلیت در حد این استنتاج مورد تأیید اکثریت اعضاء هیأت عالی است.

فقدان سمت شاکی در جرائم قابل گذشت از موارد صدور قرار موقوقی تعقیب است

توضیح: ضمانت اجرای فقدان سمت خواهان در طرح دعوای حقوقی در قانون آیین دادرسی مدنی مشخص گردید اما در قانون آیین دادرسی کیفری برای فقدان سمت شاکی در طرح شکایت در جرائم قابل گذشت و غیرقابل گذشت ضمانت اجرایی تعیین نگردید. هرچند در جرائمی که دارای جنبه عمومی باشد، شکایت به عنوان اعلام جرم تلقی و دادستان به نمایندگی از جامعه اقدام به تعقیب جرم و متهم خواهد نمود اما در جرائم قابل گذاشت، عدم تصریح فوق موجب بروز اختلاف دیدگاه‌های حقوقی و قضایی در دادسرای عمومی و انقلاب و دادگاه کیفری گردید به شرح زیر گردید:

۱-  می توان با وحدت ملاک از بند یک ماده ۸۴ و ماده ۸۹ قانون آیین دادرسی مدنی قرار رد شکایت صادر کرد.

۲-  باید با استناد به ماده ۲ همان قانون قرار عدم استماع شکایت صادر شود.

۳-  صدور قرار موقوفی تعقیب باید صادر شود. نشست قضائی مورخ ۱۳۹۷/۰۸/۰۵ قضات شهر کرمسار در استان سمنان را که ملاحظه خواهید کردید، مؤید این نظر است.

۴- قرار امتناع از رسیدگی صادر می شود.

۵- باید قرار منع تعقیب صادر شود. پیش‌تر دادنامه شماره ۹۳۰۹۹۷۰۲۲۴۲۰۰۵۹۵ مورخ ۱۳۹۳/۰۵/۱۵ شعبه ۴۲ دادگاه تجدید نظر استان تهران به عنوان مؤیدی بر این نظر را در قضاوت آنلاین منتشرکردیم. همچنین نظریه اکثریت قضات در نشست قضائی مورخ ۱۳۹۷/۰۸/۰۵ قضات شهر کرمسار در استان سمنان هم ناظر بر این نظر است.

۶- دستور بایگانی کردن پرونده باید صادر شود. اداره حقوقی قوه قضاییه در نظریه مشورتی شماره ۷/۷۲۵۱ – ۱۳۹۲/۸/۲۶ همین نظر را ارائه نمود. مشروح استعلام از این اداره و پاسخ ارائه شده را می توانید در پست «ضمانت اجرای کیفری فقدان سمت شاکی در جرائم قابل گذشت» مطالعه نمایید.

آیا فقدان سمت شاکی در جرائم قابل گذشت از موارد صدور قرار منع تعقیب است یا قرار موقوفی تعقیب؟

نشست قضائی مورخ ۱۳۹۷/۰۸/۰۵ قضات شهر کرمسار در استان سمنان

کد نشست ۱۳۹۸-۶۰۰۹

موضوع: صدور قرار نهایی در موارد فقدان سمت شاکی در جرایم قابل گذشت

پرسش

در پرونده ای که شاکی در جرائم قابل گذشت فاقد سمت باشد آیا قرار منع تعقیب صادر می شود یا قرار موقوفی تعقیب؟ آیا بدون صدور قرار نهایی و با دستور اداری، پرونده بایگانی می گردد؟

رأی شعبه ۴۲ دادگاه تجدید نظر استان تهران در نوع تصمیم قضایی هنگام فقدان سمت شاکی در جرائم قابل گذشت

نظر اکثریت

موضوع، معد صدور قرار منع تعقیب است؛ چرا که اولاً نسبت به شاکی، بزهی اتفاق نیفتاده است و ثانیاً اگرچه صدور قرار شکلی مقدم بر صدور قرار ماهوی است ولی هر قرار منع تعقیبی قرار ماهوی نیست؛ لذا صدور قرار منع تعقیب نزدیک تر به صواب است. از طرف دیگر بایگانی کردن پرونده بدون صدور قرار نهایی و بالطبع، محروم کردن اصحاب دعوی از حق اعتراضی که طبق اصول دادرسی عادلانه، دارا می باشد، خلاف دادرسی منصفانه و عادلانه است.

نظر اقلیت

موضوع، معد صدور قرار موقوفی تعقیب است؛ چرا که اولاً صدور قرار شکلی مقدم بر صدور قرار منع تعقیب است. از طرف دیگر موارد صدور قرار منع تعقیب در ماده ۲۶۵ قانون آیین دادرسی کیفری مصوب ۱۳۹۲ و ۱۳۹۴ احصاء شده است و در موضوع مطرح شده نیز رسیدگی ماهوی صورت نمی‌گیرد؛ چنانکه نظریه شماره ۱۲۸۰/۹۴/۷ مورخه ۱۳۹۴/۵/۲۵ اداره کل حقوقی قوه قضاییه نیز موید این نظر و استدلال است. همچنین بایگانی کردن پرونده با دستور اداری، بدون صدور قرار نهایی و بالطبع محروم کردن اصحاب پرونده از حقوق اعتراضی نیز خلاف دادرسی منصفانه و عادلانه است.

نظریه مشورتی شماره ۷۲۵۱ اداره کل حقوقی قوه قضاییه در فقدان سمت شاکی در جرائم قابل گذشت

نظر هیئت عالی

در فرض سوال که جرم اعلام شده از جمله جرایم قابل گذشت است، با توجه به این که در این جرایم، فقدان شکایت از سوی شاکی خصوصی از موانع تعقیب کیفری است، مادام که این مانع وجود دارد، دادگاه نمی تواند به ماهیت موضوعات کیفری، ورود و رسیدگی نماید؛ بنابراین در صورت شکایت فرد فاقد سمت، در این گونه جرایم (جرایم قابل گذشت)، مرجع قضایی باید با استفاده از ملاک ماده ۱۱ قانون آئین دادرسی کیفری ۱۳۹۲ و لحاظ مواد ۱۲ و ۱۳ این قانون، قرار موقوفی تعقیب صادر نماید؛ زیرا در هر حال، صدور قرار منع تعقیب به لحاظ عدم امکان اظهار نظر ماهیتی در این فرض، منتفی است و بایگانی کردن پرونده بدون صدور قرار قانونی با حق اعتراض کسی که به ادعای داشتن سمت، شکایت کرده است، در تعارض می باشد؛ این نظریه که به شماره ۷/۹۶/۷۴۳ مورخ ۹۶/۳/۳۰ ثبت اداره کل حقوقی قوه قضائیه گردیده مورد تائید اعضاء هیات عالی و موید نظریه اقلیت همکاران است.

آیا رسیدگی غیابی به اعتراض محکوم علیه حکم کیفری نیازمند حضور فیزیکی وی است؟ 

نشست قضایی ۱۳۹۷/۰۵/۰۹ قضات شهر سمنان در استان سمنان

کد نشست ۱۳۹۷-۵۵۳۵

موضوع: لزوم یا عدم لزوم حضور متهم برای رسیدگی به واخواهی

پرسش: تکلیف دادگاه در فرضی که محکوم علیه رای غیابی از طریق ارسال پستی و یا از طریق وکیل خود به رای صادره از دادگاه کیفری اعتراض می کند و تقاضای واخواهی میکند چیست؟

آیا می توان این اعتراض را واخواهی تلقی نمود و طرفین را برای تشکیل جلسه احضار کرد؟

آیا اساساً برای رسیدگی به واخواهی حضور فیزیکی محکوم علیه غیابی برای اعتراض به رای ضروری است؟

نظر اکثریت

با توجه به آن که واخواهی از حقوق دفاعی متهم است و به محض واخواهی از حکم صادر شده اجرای احکام مکلف است اجرای حکم را متوقف کند و اگر محکوم علیه دستگیر شده او را تحت الحفظ به دادگاه اعزام کند تا قرار تامین متناسب از او گرفته شود، بنابراین فرض تبصره ۲ ماده ۴۰۶ قانون آئین دادرسی کیفری ۱۳۹۲ صرفاً ناظر به جایی است که محکوم علیه دستگیر شده است و نه فروض دیگر نظیر واخواهی از طریق ثبت واخواهی از طریق دفاتر خدمات قضایی الکترونیک و یا واخواهی از طریق وکیل، و از طرف دیگر این مقرره در پی مقید کردن حق واخواهی به حضور متهم و توقف اجرای حکم به حضور او نیست و تبصره دو ماده مرقوم نیز ناظر به فرض بیان شده است؛ لذا دادگاه مکلف است به واخواهی که از طریق پستی و یا دفاتر خدمات قضایی الکترونیک و بدون حضور متهم است. رسیدگی و اجرای احکام نیز مکلف به توقف در اجرا است. خصوصاً آن که همیشه واخواهی در مرحله اجرا نیست فرضاً واخواهی در مهلت قانونی صورت گرفته است؛ بنابراین از تبصره دو نمی توان قاعده ای به دست آورد و حضور متهم را برای واخواهی و تبعا توقف اجرا لازم دانست.

نظر اقلیت

چون قانونگذار برای توقف اجرای حکم با واخواهی حضور متهم را ضروری دانسته است اقدام به واخواهی از طریق وکیل و بدون حضور متهم برای توقف اجرای حکم کافی نیست زیرا عبارات  «تحت الحفظ» «به همراه پرونده» «اخذ تامین» یا «تجدیدنظر در تامین» در تبصره دو همگی دلالت بر حضور متهم دارد نمی توان به واخواهی که از طریق پستی یا از طریق وکیل یا دفاتر خدمات قضایی الکترونیک و بدون حضور متهم واصل شده است رسیدگی و به تبع آن اجرای حکم متوقف شود.

نظر هیئت عالی

مفروض عبارت «در این صورت اجرای رای، متوقف و متهم تحت الحفظ به همراه پرونده به دادگاه صادر کننده حکم اعزام می شود» مذکور در تبصره ۲ ماده ۴۰۶ قانون آئین دادرسی کیفری ۱۳۹۲ و اصلاحات و الحاقات بعدی، مواردی است که اجرای رای کیفری آغاز شده است و مسبوق به حضور و یا جلب محکوم علیه است؛ لذا در فرض سوال که محکوم علیه غایب یا وکیل وی لایحه واخواهی تقدیم کرده است، واخواهی مزبور قابل رسیدگی است و موجبی برای منوط کردن شروع رسیدگی دادگاه به جلب و اعزام محکوم علیه وجود ندارد؛ بنابراین نظریه اکثریت قضات محترم دادگستری سمنان، مورد تائید است.

مرجع تحقیقات مقدماتی معاون جرم با مجازات درجه شش (نشست ۴۰۵)

سوال ۴۰۵ گروه تحلیل حقوق کاربردی

چنانچه مجازات جرمی از درجه شش ماده ۱۹ قانون مجازات اسلامی باشد، آیا رسیدگی به مجازات معاون آن جرم، در صلاحیت دادسرای عمومی است یا باید بطور مستقیم در دادگاه کیفری دو رسیدگی شود؟ رویه قضایی در این خصوص چگونه است؟

نظر اتفاق آراء

باید تحقیقات مقدماتی جرم معاون را نیز دادسرا انجام دهد و پرونده را با کیفرخواست نسبت به معاون و مباشر به دادگاه ارسال کند. نظریۀ مشورتی اداره حقوقی قوه قضاییه با موضوع “مرجع انجام تحقیقات مقدماتی جرایم درجه هفت و هشت در صورت تعدد جرایم” هم مؤید این نظر است: «در صورتی که عناوین جزایی متعددی (اعم از تعدد مادی یا معنوی) در پرونده مطرح گردد که برخی از آنها از جرایم درجه ۷ و ۸ باشد که مطابق ماده ۳۴۰ قانون آیین دادرسی کیفری مصوب ۱۳۹۲، می باید مستقیماً در دادگاه مطرح گردد و برخی دیگر از جرایم تعزیری درجه ۶ و بالاتر باشد که انجام تحقیقات مقدماتی آنها می باید توسط دادسرا صورت پذیرد، با توجه به لزوم رسیدگی توأمان به اتهامات متهم و ضرورت صدور قرار تأمین کیفری واحد نسبت به وی مطابق مواد ۲۱۸ و ۳۱۳ قانون فوق الذکر و لزوم رعایت مقررات تعدد موضوع مواد ۱۳۱ و ۱۳۴ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲ و با عنایت به این که مطابق مواد ۲۲ و ۶۴ و ۹۲ قانون فوق الذکر، اصولاً انجام تحقیقات مقدماتی کلیه جرایم، از وظایف دادسرا می باشد و انجام این تحقیقات از سوی دادگاه تنها در موارد مصرحه نظیر مواد ۳۰۶، ۳۴۰ و تبصره یک ماده ۲۸۵ قانون آیین دادرسی کیفری مصوب ۱۳۹۲ و به طور استثنایی از سوی دادگاه صورت می پذیرد، بنابه‌مراتب فوق، رسیدگی به جرایم مذبور در مرحله تحقیقات مقدماتی، می باید به صورت توأمان در دادسرا صورت پذیرد و موجب قانونی جهت تفکیک پرونده و ارسال قسمتی از آن (که درجه ۷ محسوب می گردد) برای رسیدگی مستقیم در دادگاه وجود ندارد.»

در یک پرونده با موضوع کلاهبرداری با تطبیق موضوع با دریافت وجه با ادعای اعمال نفوذ در مقامات قضایی که حداکثر مجازات مرتکب دوسال حبس و از درجه شش محسوب می‌شود، با صدور قرار جلب به دادرسی در مورد مباشر، در خصوص معاون جرم نیز قرار عدم صلاحیت صادر و پرونده به دادگاه ارسال شد، اما دادگاه با اعتقاد به لزوم رسیدگی به اتهام معاون جرم در دادسرا بلحاظ اینکه ملاک صلاحیت میزان مجازات قانونی جرم می باشد، پرونده را به بازپرسی عودت داد که با توجه به این که، علی الاصول برای احراز وحدت قصد میان مباشر و معاون و گاها انحام مواجهه حضوری و اساساً احراز رابطه معاونت در جرم لازم است به اتهام معاون و مباشر یا شرکتی جرم توام و یک جا رسیدگی شود.

تکلیف دادگاه کیفری در فرض شناسایی متهم جدید به ارتکاب جرم مندرج در کیفرخواست (نشست ۴۰۱)

قضاوت آنلاین: پیرو معرفی نشست قضایی قضات در قضای مجازی در گروه تحلیل کاربردی حقوق، اولین سوال از این نشست را از شماره ۴۰۱ انتخاب نمودیم و انشاء الله تلاش می شود تا ضمن انعکاس سئوالات و نظریات جدید، نسبت به درج شماره قبل از آن نیز اقدام نماییم. لطفاً در صورت داشتن نظر موافق یا مخالف با نظرات ابرازی، در بخش دیدگاه پست حاضر منعکس نمایید تا مورد استفاده دیگر کاربران نیز قرارگیرد.

سوال ۴۰۱ گروه تحلیل کاربردی حقوق

در پرونده حادثه ناشی از کار، دو نفر به نحو ۵۰ درصد، طبق نظریه کارشناسی مقصر اعلام شدند. برای متهمین (نفر دوم به صورت غیابی) کیفرخواست صادرشده و پرونده به دادگاه کیفری دو ارسال گردید. در دادگاه، متهم ردیف دوم به نظریه کارشناسی اعتراض نمود و موضوع به هیئت بالاتر ارجاع و نظریه هیئت کارشناسی از این قرار است که تقصیر متهم ردیف اول را تأیید کرده ولی تقصیری متوجه متهم ردیف دوم ندانسته و در عوض ۵۰ درصد سهم تقصیر متهم ردیف دوم را متوجه فرد ثالثی دانسته است که نامش در کیفرخواست قید نشده. تکلیف دادگاه در خصوص متهم ردیف دوم و فرد ثالث و تبعاً تصمیم گیری در خصوص ۵۰ درصد باقیمانده تقصیر چیست؟ آیا دادگاه می تواند امر به ابلاغ نظریه کارشناسی به شخص ثالث نماید. در صورت امکان این اقدام تصمیم نهایی در پرونده جهت رفع مشکل و جلوگیری از صدور آرای متعارض و در عین حال حفظ حقوق متهمین پرونده چه تصمیمی می باشد؟

نظرات ابرازی:

نظر اول: چون دادگاه در حدود کیفرخواست اتخاذ تصمیم می‌کند، اگر نظر هیأت سه نفره را متقن تشخیص دهد، بایستی رأی بر محکومیت متهم ردیف اول صادر کند و در مورد متهم ردیف دوم حکم برائت صادر کند و ذیل حکم دستور دهد بدل پرونده به دادسرا جهت تعقیب متهم ردیف سوم که طبق نظر هیأت سه نفره مقصر شناخته شده، ارسال یا از طریق اجرای احکام این کار انجام شود و اجرای احکام ضمن اجرای حکم در مورد محکوم علیه مراتب را به دادستان جهت تعقیب متهم ردیف سوم گزارش دهد.

نظر دوم: مورد از موارد نقص حادث در دادگاه محسوب می شود، در نتیجه باید پرونده با ایراد نقص تحقیقات به دادسرا برگردد تا نسبت به تعقیب متهم ردیف سوم با ابلاغ نظر هیأت سه نفره کارشناسی و عندالاقتضاء درصورت اعتراض، ارجاع به هیأت پنج نفره و نهایتاً صدور قرار نهایی و اگر این قرار جلب به دادرسی و صدور کیفرخواست در مورد این شخص و اعاده پرونده پس از رفع نقص به دادگاه، اقدام شود. زیرا ممکن است متهم ردیف سوم هم به نظر هیأت سه نفره معترض باشد و هیأت کارشناسی بعدی (که طبق رویه قضایی ۵ نفره است اما لزومی ندارد حتماً پنج نفره باشد بلکه باید تعداد آن فرد باشد و قانون تصریح ندارد که در موارد اعتراض به نظر کارشناسی، ارجاع به هیات کارشناسی بشود بلکه این رویه قضایی است که در هر مرحله اعتراض تعداد کارشناسان را افزایش داده است) دوباره نظر بر تقصیر متهم ردیف دوم صادر و در نتیجه قرار منع تعقیب متهم ردیف سوم در دادسرا صادر شود. یعنی احتمال دارد در صورت اعتراض متهم ردیف سوم میزان تقصیر متوجه هر سه متهم بطور علی السویه شود با میزان تقصیر متهمان متفاوت از نظرات قبل شود. در هرحال به نظر می رسد دادگاه نه تکلیف و نه اختیاری در ابلاغ نظر هیأت سه نفره به متهم ردیف سوم ندارد زیرا وی سمتی در پرونده ندارد و کیفرخواستی علیه وی صادر نشده و محکومیت وی در هر حال منوط به رسیدگی ابتدایی در دادسرا و صدور قرار جلب به دادرسی و کیفرخواست دادسرا است.

نظر سوم: دادگاه متهم ردیف اول را (باتوجه به معد صدور رأی بودن پرونده)، محکوم کند و در مورد متهم ردیف دوم با نقص تحقیقات پرونده را به دادسرا برگرداند تا پس از اتخاذ تصمیم در خصوص متهم ردیف سوم به شیوه ای که در نظریه دوم بیان شد، پرونده را به دادگاه اعاده نمایند تا امکان اتخاذ تصمیم در خصوص محکوم کردن یکی از متهمان ردیف دوم یا سوم یا شاید هر دو اگر نظر کارشناسان مرحله سوم در صورت اعتراض متهم ردیف سوم بر تقصیر مشترک متهمان ردیف دوم و سوم باشد، فراهم گردد.

نظر برگزیده: نظر دوم می باشد که باید پرونده به علت نقض در تحقیقات به دادسرا اعاده شود، چرا که احتمال دارد در صورت اعتراض متهم ردیف سوم میزان تقصیر متوجه هر سه متهم بطور علی السویه شود با میزان تقصیر متهمان متفاوت از نظرات قبل شود، نظر دوم بر دو نظر دیگر ترجیح دارد. همچنین به جهت پرهیز از مشابه مشکلاتی که در سئوال آمده است، قضاوت محاکم با تجربه دادگاه وقتی متوجه شوند که یکی از طرفین به نظریه کارشناسی معترض و به اعتراض آنان مطابق قانون رسیدگی نشده است، بجای انجام کارشناسی توسط خود، به عنوان مصداقی از نقص در تحقیقات، پرونده را جهت رسیدگی به اعتراض معترض و ارجاع به هیآت کارشناسان به دادسرا ارسال می کنند.

سئوال تکمیلی: با توجه به سئوال مطرح شده، در فرضی که پرونده در مقام رسیدگی به واخواهی در دادگاه مطرح و در این مقطع این موضوع حادث شده باشد تکلیف دادگاه چیست؟

نظر اتفاق آراء: در مرحله واخواهی نیز به همان ترتیبی که عرض کردم و دوستان اظهارنظر کننده فرمودند، باید عمل شود یعنی چون واخواهی جز یا ادامه همان مرحله بدوی محسوب می شود لذا اگر در مقام رسیدگی به واخواهی دادگاه پرونده را به هیأت کارشناسی ارجاع داد و هیأت شخص ثالثی را به جای متهم ردیف اول مقصر معرفی کرد مورد از موارد نقص تحقیقات است بایستی به دادسرا اعاده تا پس از تعقیب متهم ردیف سوم و ابلاغ نظر کارشناسان به وی اگر اعتراضی نداشت تفهیم اتهام به میزان تقصیر وی معمول و پس از صدور قرار جلب به دادرسی و کیفرخواست پرونده را برای ادامه رسیدگی به دادگاه ارایه و طبعاً دادگاه با تشکیل جلسه رسیدگی ضمن محکومیت متهم ردیف سوم با پذیرش واخواهی متهم ردیف دوم وی را تبرئه خواهد کرد. البته اگر متهم ردیف سوم اعتراض کند اگر در این مرحله کارشناسان جدید هم او را مقصر بدانند به شرح فوق عمل می شود اما اگر کارشناسان او را مقصر ندارند دادسرا ضمن صدور قرار منع تعقیب در مورد متهم ردیف سوم، پرونده را به دادگاه جهت ادامه رسیدگی به واخواهی متهم ردیف دوم ارسال خواهد نمود.