حقوق اجتماعی

واژه شناسی در امور وکالت و قضاوت

۵/۵ - (۱ امتیاز)

دفتر وکالت حق گرا در این بخش برای آشنایی شهروندان با جمع آوری واژه های مورد استفاده در امور قضا تلاش نموده زبان مشترکی را که در محاکم بین قاضی و وکیل و شاکی و متشاکی مورد نیاز است را فراهم نماید.

واژه های مورد استفاده در امور قضا

 

۱)آئین دادرسی مدنی :ائین دادرسی مدنی یا اصول محاکمات، مجموعه ی مقرراتی است، ناظر به تشریفات رسیدگی به دعاوی و شکایات کیفری یا مدنی. در واقع آیین دادرسی یک قانون شکلی است که روش رسیدگی به دعاوی را ذکر میکند وبه دودسته ی اصلی آئین دادرسی مدنی و آئین دادرسی کیفری تقسیم شده اند .
۲) آئینامه : در مفهوم عام،آئینامه قانون محسوب میشود وبه مقرراتی گفته شده که مقامهای صلاحیتدار در دستگاه اجرائی تصویب میکنند، قانون در معنای خاص ، صرفا به مصوبات مجلس گفته می شود اما در معنی عام همه ی مصوبات لازم الاجرا از سوی دستگاههای ذیصلاح را میتوان قانون نامید به آئینامه نظامنامه هم گفته شده است
۳)آبهای ساحلی: قسمتی از دریا که جزو قلمرو کشور ساحلی قلمدادمیشود آبهای ساحلی میگویند، مقدار آن بر اساس دیدگاه کشورها متفاوت است اما معمولا شش مایل دریایی که بیشتر از ۶ مایل جاده ای است میباشد
۴)ابراء: چشم پوشی طلبکار از طلب خود را ابراء می گویند ، ابراءعقد نیست یک ایقاع است، ایقاع از امور لازمست نه جایز . – عقد محتاج دو اراده وایقاع ناشی از یک اراده است
* حق وتکلیف ، دو کفه ی ترازوی حقوق هستند به همان اندازه که یک فرد حق دارد دیگران درمقابل حق او تکلیف دارند و این مطلب دارای ضمانت اجرائی است
* دکتر کاتوزیان عقدوایقاع رااعمال حقوقی و آنچه را که قانونگذار وضع می کند، یک واقعه ی حقوقی دانسته است
*عقدلازم عقدیست آن است که هیچیک ازطرفین معامله حق فسخ آنرا نداشته باشد مگر در موارد معینه (ماده ۱۸۵ قا نون مدنی )
*عقد جایز عقدیست که هر یک از طرفین بتواند هر وقتی بخواهد فسخ کند. (ماده ۱۸۶ قانون مدنی)
۵) ابلاغ : رساندن دستور مقام قضایی بوسیله ی یک سند رسمی به شخص یا اشخاص معین ابلاغ نامیده میشود ، ابلاغ بر دو نوع است :
– ابلاغ واقعی ؛ یعنی ابلاغ به شخص مخاطب یا وکیل او
– ابلاغ قانونی ؛ یعنی ابلاغ واقعی نیست لذا به بستگان وی ویا الصاق می نماید .
۶) اتلاف : ازبین بردن مال دیگری بطور مستقیم ، اتلاف نامیده میشود ( تلف غیرمستقیم را تثبیب نامند )
۷) اجاره : یکی از عقود معین است که بموجب آن یکنفر منفعت عین یا نیروی کارخود رادر مقابل دریافت اجرت معامله میکند موضوع اجاره ممکن است شئی یا حیوان یا نیروی کارانسان باشد به( اجرت دریافتی ، اجاره بهاء یا مال الاجاره کرایه ) میگویند
۸) اجاره ی معاطاتی: اجاره ایست که ایجاب وقبول آن یکی از آن دو غیرلفظی(بصورت عملی) باشد مانند خرید وروش از مواد غذایی
۹) اجرائیه : برگه ای است که در بردارنده ی دستور اجراء ، ازناحیه ی یک مرجع ذیصلاح قانونی است ، برگ اجرائیه آخرین مرحله ی اقدام واعمال حقوق اشخاص میباشد. وپس از آن نسبت به اجرای دستور اقدام میشود.
۱۰)اجرت المثل و اجرت المسمی: اگر درعقد مبلغ توسط طرفین عقد تعیین شده باشد به آن اجرت المسمی گویتد و اگر مبلغ مشخص نباشد مطالبه ی آن برابر با همانند آن خواهد بود که اجرت المثل نامیده میشود . (مسمی از اسم ونام گرفته شده است ) ۱۱) اجماع :در لغت بمعنای اتفاق وگرد آمدن است ودر اصطلاح حقوق اتفاق نظر گروهی در مورد یک موضوع اجماع گفته میشود این گروه ممکن است آحاد مردم باشند ویا متخصصین .
۱۲ ) احاله : خروج پرونده از یک دادگاه ، وورود آن به دادگاهی دیگر ، یا صلاحیت محلی متفاوت به لحاظ پاره ای مصالح احا له گفته میشود
-صلاحیت سه گونه است ( محلی ، ذاتی ، نسبی ) در امور شخصیه مطابق قانون طرف دعوا عمل میشود
۱۳) احصان : به مرد یا زنی که دارای همسر باشد وبه او هم دسترسی داشته باشد محصن ومحصنه میگویند واین حالت را احصان می نامند ، زنای زن ومرد محصنه موجب حکم سنگسار یا رجم است . لکن زنای غیر محصن وغیر محصنه با مجازات شلاق روبرو است .
۱۴) احضار : دستور کتبی مقام قضایی یا شبه قضایی برای حضور در دادگاه یا مراجع قانونی دیگر احضار گفته میشود وبرگه ای که برای این منظور صادر میشود احضاریع یا احضارنامه نامیده میشود .
۱۵) احوال شخصیه : بعضی از خصوصیات انسانی که دارای بار حقوقی میباشند مانند ازدواج، طلاق ، ارث ووصیت واقامتگاه .اهلیت که احوال شخصیه گفته میشود . در بیشتر کشورها نسبت به احوال شخصیه ،قانون ملی اشخاص اعمال میگردد .

 


مجموعه دفتر وکالت حق گرا

پیشنهاد می گردد در صورتی که پرونده ای در خصوص اتهام رابطه نامشروع و یا اتهام قوادی در دادگاه دارید به یکی از  نزدیکترین  دفتر وکالت حقوقی حق گرا در شمال ، دفتر وکالت شرق و یا دفتر وکالت حقوقی شعبه غرب  تهران ، دفتر مرکز شهر حق گرا  پیگیری موضوع را به وکلای با تجربه ما بسپارید تا وکلای ما بتوانند در احقاق حق به شما کمک نمایند. ما آماده ایم در انواع پرونده های مربوطه به خانواده،ملکی ، حقوقی ، جزایی و…در کنار شما باشیم


 

ادامه واژه های مورد استفاده در امور قضا

۱۶) اختلاس: بردن مال دولتی توسط کارمندان دولت یا موسسات عمومی را اختلاسمی گویند، جرم اختلاس شرایط دیگری نیز دارد که در صورت تحقق آن شرایط مرتکب به مجازات قانونی محکوم میشود .
۱۷ ) اخذ بالسوم : اخذ بمعنای گرفتن والسوم بمعنی عرضه ی کالا میباشد ، کسی که بقصد خرید کالایی رااز فروشنده دریافت میکند تا آنرا بخرد یا بر گرداند آخذ بالسوم نامیده میشود واین عمل او اخذبالسوم نام دارد .
۱۸) اخذ بالشفعه : اگر مال غیر منقولی متعلق به دو نفر باشد (یعنی شریک باشند ویکی از آندو سهم خود را بفروشد دیگری میتواند ثمن معامله را به خریدار ، بپردازد وسهم شریک خودرا تملک کند به اینکار اخذ بالشفعه می گویند اخذ بالشفعه ایقاع است و باارادهی یکنفر به تنهایی انجام میشود . شرایط اخذ بالشفعه عبارتست از ۱- مال غیر منقول باشد ۲- شرکاء فقط دو نفر یاشند ۳- فقط فروش واقع شده باشد . صفحه ی یکم
۱۹) ادعا : مترادف دعوا است و به موضوعی گفته میشود که خلاف اصل باشد، وکسی که آنرا مطرح میکند مدعی نام دارد ، طرف مقابل را مدعا علیه یا منکر می گویند ، ادعا نیاز به اثبات دارد و برای اثبات ادعا ادله اثبات دعوی بکار میرود بموضوعی که در مراحل بعدی رسیدگی قضایی مطرح میشود ادعای جدید می گویند .
۲۰)ادعا نامه : مترادف کیفر خواست است و عبارتست از درخواست مجازات وکیفر مجرم از دادگاه کیفری است . کیفر خواست از سوی دادسرا وبا امضاء دادستان یا جانشین او خطاب به دادگاه کیفری داده میشود کیفر خواست کتبی است اما درقانون کیفرخواست شفاهی هم پیش بینی شده است
۲۱) ادله ی اثبات دعوی : یعنی دلایلی که میتواند یک ادعا را ثابت کند ادله ی اصلی اثبات دعوا عبارتند از اقرار ، شهادت شهود (بینه) سند اعم از رسمی یا عادی وقسم ( سوگند)، اقرار که ام الدلایل یعنی مادر ادله است
۲۲)اذن : اعلام رضایت مالک، قبل از انجام یک عمل حقوقی است و مترادف با اجازه است با این تفاوت که اذت قبل از عمل و اجازه بعد از عمل میباشد .
۲۳) اراضی بایر : اگر زمین کشاورزی یا باغی در وضعیت کشت وزرع سالانه باشد دایر گفته میشود واگر قبلا سابقه ی کشت وزرع یا عمران داشته باشد اما درحال حاضر بلا استفاده مانده باشد به آن بایر میگویند وچنانچه زمینی نه در گذشته ونه در حال، سابقه ی کشت وزرع نداشته باشد زمین موات نامیده میشود .
۲۴)اراضی مشاع : به زمینهاییی گفته میشود که دو یاچند نفر بطور مشترک مالک آن باشند .
۲۵) اراضی مفروز : اراضی که ششدانگ آن متعلق به یک نفر باشد اراضی مفروز گفته میشود ، مفروز مقابل مشاع است .
۲۶) ارتداد: خروج از دین را ارتداد می گویند که بعنوان عمل مجرمانه شناخته شده است وبه شخص مرتکب مرتد گفته میشود .
۲۷)ارتشاء : گرفتن پول یا هر مالی توسط کارمند دولت برای انجام دادن کاری ، ارتشاء نامیده میشود ، به پرداخت کننده ی پول راشی و به دریافت کننده مرتشی می گویند .
۲۸) ارتفاق : حقی است برای ملک شخصی در ملک دیگری ، مانند حق ارتفاق عبور ومرور ، یا حق ارتفاق عبور مجری .
۲۹) ارث : یعنی ماترک ، و به مالی گفته میشود که از شخص متوفی بجا مانده باشد البته از آن مال ابتدا ء دیون وواجبات مالی از اموال برداشته میشود و به صاحبان آن پرداخت میگردد وسپس باقیمانده به ورثه میرسد بنابراین فقط همین مقدار باقیمانده ارث نام دارد . ۳۰)ارش:یعنی تفاوت قیمت سالم ومعیوب ، در خیار عیب که خریدار میتواند مال معیوب را بهمان حالت به پذیرد و بابت عیب مال خسارت دریافت کند به این حسارت ارش می گویند به دیه ی غیر معین هم ارش گفته میشود
۳۱)استصحاب:در لغت بمعنی همراه داشتن چیزیست ودر اصطلاح حقوقی عبارتست از رعایت وضع یقینی سابق که بعدا در بقاء آن شک وتردید حاصل شده ، در استصحاب برائت ، اصل براین است که همگی بی گناهند
۳۲)استقراء : بررسی جزئیات مربوط به یک موضوع کلی بمنظور استخراج یک قاعده ی کلی استقراء گفته میشود بنابراین امری که در جزء جزء یک موضوع حاکم وصادق است میتواند در کل آنهم جاری باشد که استقراء می گویند
۳۳)استقراع : یعنی قرعه انداختن .
۳۴) استلزامات عقیله : یعنی نتایج منطقی که عقل به تنهایی بدست میآورد .
۳۵) استنابه : اگر شخصی، دیگری را برای انجام یک عمل حقوقی جانشین خود قرار دهد آن عمل را اصطلاحا استنا به می گویند .
۳۶) استیضاح : طلب ارائه ی توضیح یا مطالبه ی توضیح از وزیر توسط نماینده ی مجلس میباشد .
۳۷) استیفاء : بمعنای استفاده از کار یا مال دیگری که با رضایت اوست ،در قانون مدنی استیفاء یکی از اسباب ضمان قهری ( مسئولیت غیر قرارادادی است )
۳۸) : استیناف : یعنی تجدید نظر خواهی از رای ، به آن پژ وهشخواهی هم گفته میشود .
۳۹) اسقاط دعوی : یعنی چشم پوشی و گذشت مدعی از دعوایی که قبلا مطرح کرده اند
۴۰) اسقاط کافه ی خیارات : سلقط کردن همه ی خیارات قانونی را اسقاط کافه ی خیارات می گویند

ادامه واژه های مورد استفاده در امور قضا

۴۱) اشاعه : یعنی اشتراک به حالتی که یک مال مشترک بیت۲ یا چند نفر باشد حالت اشاعه گفته می شود وبا این مال ،مال مشاع می گویند .
۴۲) اصل : درحقوق جدید هر جا از واژه ی اصل استفاده شود بمعنای فرض قانونی است به عبارت دیگر اگر بنا به امری گذاشته شود یافرض بر چیزی قرار گیرد به آن اصل گفته می شود ،در فقه آن را اصل عملی می گویند مانند اصاله اللزوم،یا اصاله الصحه یعنی اصل بر لازم بودن عقد است و یا اصل بر صحت اعمال گذاشته می شود .
۴۳) اصل اباحه : یعنی فرض بر امنیت که هر عملی مباح ومجاز است مگر خلاف آن احراز شود ، اگر دلیل نباشد ما می رویم سراغ قرینه واماره اگر نبود درصورت وجود اقرار، سوگند، سند، شهادت بود دیگر سراغش نمی رویم، اصل یک فرض قانونی است. ۴۴) اصل برائت : یعنی اصل بر این است که هر شخصی برئ الذمه یعنی هیچ دینی بر گردان او نیست و هیچ جرمی متوجه اونیست مگر خلاف آن ثابت شود. صفحه ی دوم

۴۵) اصل تسلیط : این اصل از حدیث نبوی گرفته شده است « الناس یسلطون علی اموالهم» یعنی مردم به مال خودشان سلطه ی کامل دارند به عبارت دیگر از اختیارات کامل نسبت به اموالشان برخوردارند .
۴۶) اصل علنی بودن محاکم : یعنی همه یدادگاهها باید علنی بر گزار می شوند مگر خلاف آن اقتضا کند .
۴۷) اصول محاکمات : واژه وعبارت قدیمی آئین دادرسی است فرهنگستان زبان وادب فارسی در سالها پیش از انقلاب برای بسیاری از واژه های عربی متداول از زبان فارسی مترادفهای فارسی تعیین کرده، مثلا دادسرا جیگزین پارکه شد ،دادستان به جای مدعی العموم، بازپرس به جای مستنطق، دادگستری به جای عدلیه، شهربانی به جای امنیه، گواه به جای شاهد ومانند آن ، البته بعضی از واژه ها،مورد قبول مردم قرار نگرفت ورایج نشد مانند مثلا واژه ی خستو ونا خستو به جای مقر و منکر«کسی که اقرار وانکار می کند» رواج پیدا نکرد . آئین دادرسی هم جزو واژه های جدیدی بود که جایگزین اصول محاکمات شد .
۴۸) اضطرار : حالتی است که درآن برای شخص تهدید واجبار وجود ندارد لکن اوضاع احوال به گونه ای است که انسان با وجود عدم رضایت وتمایل به انجام کار، آن معامله یا آن کار را انجام میدهد ، اجبار مانع صحت معامله اما اضطرار مانع صحت نیست . ۴۹)اطراف: در حقوق جزا به اعضا وجوارح بدن انسان اطراف گفته می شود مثل قصاص نفس یعنی اعدام فرد در راستای اجرای حکم قصاص وقصاص اطراف یعنی اجرای حکم قصاص نسبت به عضوی از اعضاء بدن اما در حقوق خصوص (مدنی) به طرفهای قرار داد اطراف قرار داد گفته می شود مانند بایع ومشتری در عقد بیع یا ضامن ومضمون له ومضمون عنه در عقد ضمان .
۵۰) اظهار نامه : نامه یرسمی وقانونی هرقرد به دیگری، اظهار نامه نام دارد بعبارت دیگر نوشته ای است که مطابق مقررات قانونی تنظیم می شود وسیله ی قانونی برای بیان مطلب است به آن اظهاریه هم گفته می شود .
۵۱) اعاده ی حیثیت : اعاده ی یعنی برگشت ودوباره و منظور از اعاده ی حیثیت یعنی از بین بردن آثار سوء یک عمل که بیشتر متوجه شخص انسان میگردد
۵۲) اعاده ی دادرسی: یعنی رسیدگی مجدد به پرونده ی قضایی، پس از صدور حکم قطعی، اعاده یدادرسی از طرق فوق العاده اعتراض به احکام است .
۵۳) اعتبار امر مختومه یا مختوم یا مختوم بها: هر ادایی فقط یک نوبت قابل رسیدگی قضایی می باشد واگر مراحل خود را طی کرد ومنجر به صدور حکم گردید آن ادعا دیگر در هیچ دادگاهی قابل رسیدگی قضایی نخواهد بود این موضوع را اعتبار امر مختومه نامند
۵۴)اعتراض ثالث : یعنی شکایت شخصی است که جزو اصحاب دعوا نبوده وبه رای دادگاه معترض است
۵۵) اعتراض ثالث به نحوه ی اجرایی: اگر شخص ثالث به اصل رای اعتراض نداشته باشد وفقط به اجرای رای معترض باشد به آن اعتراض ثالث اجرایی می گویند .
۵۶) اعراض : چشم پوشیدن مالک از مال خود را اعراض می گویند اعراض جزو ایقاعات است
۵۷) اعسار :به حالتی گفته می شود که فرد دارایی کافی برای گذراندن زندگی خود وپرداخت دیونش ندارد ، دسترسی نداشتن به اموال را هم می توانیم اعسار تلقی کنیم .
۵۸) اعلام : یعنی آگاه کردن در مواردی به جای ابلاغ از واژه ی اعلام استفاده می شود اعلام رای یعنی ابلاغ رای .
۵۹ )اعلان :جمع عین است وعین به مالی گفته می شود که وجود خارجی داشته وقابل لمس باشد به بنای یک ساختمان هم اعیان گفته می شود ودر مقابل عرصهیا زمین بکار می رود .

۶۰)افراز : از نظر لغت یعنی تقسیم ،اما در اصطلاح به نوع خاصی از تقسیم افراز می گویند . تقسیم مال مشاع غیر منقول دارای سند رسمی از طریق مراجعه به اداره ی ثبت افراز نامیده می شود
۶۱) اقاله : یعنی تفاسخ، برهم زدن عقد با اراده ی طرفین قرار داد اقاله نام دارد واگر این انحلال عقد با اراده ی یکی از طرفین عقد باشد به آن فسخ می گویند وچنانچه عقد خود به خود منحل شود انفساخ نامیده می شود .
۶۲)اقامتگاه : محل سکونت یک شخص که مرکز مهم امور هست اقامتگاه او محسوب می شود .

 

ادامه واژه های مورد استفاده در امور قضا

۶۳ ) اقدامات تامینی : تدابیری است که دادگاه برای جلوگیری از تکرار یا وقوع جرم در مورد افراد خطر ناک اتخاذ می کند مانند نگهداری مجانین در مراکز مخصوص
۶۴) اقرار: اخبار به حقی به نفع غیر ، وبه زبان خود، را اقرار می گویند، اقرار یکی از ادله ی ۴ گانه ادله ی اثبات دعواست والبته مهمترین ادله بوده وبه آن ام الدلائل نیز می گویند .
۶۵) اکل مال به بطل : یعنی کسی مال دیگری را به ناحق وبدون مجوز قانونی تصاحب کند یادر اختیار بگیرد ،در حقوق فرانسه به این موضوع دارا شدن بدون جهت ودارا شدن غیر عادلانه می گویند
۶۶) التزام : یعنی تعهد
۶۷ ) وجه الالتزام : مبلغی است که بین طرفین قرار داد به عنوان جبران خسارت احتمالی ناشی از تخلف از قرارداد مقرر میگردد لازم به ذکر است که یکی از قرار های ۴ گانه ی تامین در دادسرا قرار التزام است ووجه تخلف از قرار وجه الالتزام نامیده می شود . ۶۸) الزام : یعنی اجبار
۶۹) اماره : یعنی قرینه یا نشانه ، هرچیزی که حکایت از امر دیگری داشته باشد اماره یا قرینه نامیده می شود در فقدان دلیل می توانیم از اماره یا قرینه استفاده کنیم ، اماره بر ۲دسته است ؛ اماره ی قانونی واماره ی قضایی ، اگر قانونگذار امری را نشانه ی وقرینه ی امر دیگری بداند به آن اماره ی قانونی می گویند مانند ماده ی۳۵ ق . م. ا. واگر قاضی در مقام رسیدگی به پرونده موضوعی را اماره تشخیص دهد به آن اماره ی قضایی می گویند . صفحه ی سوم
۷۰)امانت : مال موضوع عقد ودیعه راامانت می گویند البته هر مالی که تحت هر عنوان در اختیار غیر مالک قرار می گیرد جنبه امانی پیدا می کند اما مال موضوع عقد ودیعه امانت بمعنای خاص وسایر اموال امانی امانت به معنای عامست
۷۱) امر آمر قانونی : یعنی دستور رئیس واز نظراصطلاحی در جائی بکار می رود که دستور مقام مافوق بر خلاف قانون است، وبررسی می شود که آمر مسئول است یا مامور
۷۲) اموال مجهول المالک: به اموالی گفته می شود که مالک دارد اما شناخته شده یا قابل شناسائی نیست
۷۳) امورحسبی : اموری است که نیاز به دعوا ومرافعه برای طرح در محاکم ندارد مسائلی مانند وصیت وترکه ی متوفی جزو امور حسبی ( حسبیه یعنی اعتراض به موقع )
۷۴) امین : به کسی گفته می شود که مال مورد امانت را در اختیار داشته باشد
۷۵) امین صلح : به قاضی دادگاه بخش امین صلح گفته می شود
۷۶) امین عدلیه : رئیس دادگاه را در قدیم امین عدلیه می گفتند
۷۷) اناطه : یعنی توقف رسیدگی به یک دعوا تا زمان تعیین تکلیف موضوع دیگر در دادگاه دیگر
۷۸) قرار : تصمیمات قضایی را قرار می گویند
۷۹) انعزال : عزل خود به خود را انعزال می گویند وآن زمانی است که شخصی شرلیط باقی ماندن در یک سمت را نداشته باشد
۸۰ ) انفال : اموالی است که بموجب قانون متعلق به پیامبر یا امام یا جانشین آنها می باشد مانند اراضی موات ، جنگلها وغیره
۸۱) انقلاب دعوا : یعنی جای مدعی و مدعا علیه در یک دعوا عوض شود مثلا خواهان باید بینه ی ودلیل داشته باشد بر دعوا لکن مدعی علیه دلیلی بر
۸۲)اهل ذمه : پیروان ادیان زرتشتی ومسیحی ویهودی که با انعقاد قرار داد با حکومت اسلامی تحت حمایت حکومت قرار می گیرد ، اهل ذمه نامیده می شود .
۸۳) اهلیت : به دو معنای صلاحیت ، دارا شدن حق وتحمل تکلیف وبکار بردن حقوق خود از یکطرف ونیز به معنی کسی که دارای جنون ،سفت،صغروورشکستگی ومانند آن نباشد از یک طرف دیگر گفته می شود ،
اهلیت بر دو نوع است ؛
۱-اهلیت استیفاء( به آن اهلیت اجرای حق، اهلیت اداء هم گفته می شود)
۲-اهلیت تمتع ( به آن اهلیت تصرف واهلیت استحقاق هم گفته می شود ) هر انسان زنده ای اهلیت استیفا ء دارد ولی فقط اشخاص بالغ عاقل و رشید اهلیت تمتع دارند . ۸۴) ایادی متعاقبه : زمانی که مالی به ناحق بین چند نفر رد بدل شود مثلا سارقی مال مسروقه را به دیگری بفروشد به آن ، ایادی متعاقبه گفته می شود . ۸۵) ایجاب وقبول : پیشنهاد انعقاد عقد از ناحیه ی دوطرف قرار داد را ایجاب و قبول نامند ، ایجاب وقبول باید پشت سرهم باشد ۸۶) ایراد : دفاع شکلی از یک دعوا را ایراد می گویند
۸۷) شکلی وماهوی : در قانون ، دفاع، رای ، رسیدگی وجود ندارد ، شکل قضایا بلحاظ تشریفات قانونی را امور شکلی و ماهوی یا ماهیتی یعنی رعایت حقوق طرف در موضوع می باشد آراء ماهوی حکم و تصمیم دادگاه در موارد شکلی را قرار می نامند وایراد در صلاحیت امور را دفاع شکلی نامند یا به عبارت دیگر دفاع و پاسخ به یک ادعا ء بدون ورود در ماهیت است ۸۸) ایفاء ناروا : پرداخت دین خیالی یا پرداخت دین به شخصی غیر طلبکار یا پرداخت دین توسط شخصی به طلبکار است .

 

ادامه واژه های مورد استفاده در امور قضا

۸۹) بازپرس : مترادف مستنطق است وبه یکی از قضات تحقیق تحقیق دادسرا گفته می شود ، که شغل وی بازجوئی وتحقیق از متهمین است ، جرائم سنگین در حیطه ی پرونده هایی است که بازپرس رسیدگی می کند .ورسیدگی به جرائم سبک بر عهده یدادیاراست . ۹۰) بایر : زمینی است که مالک دارد وبرای مدت نامعلومی درآن کشت وکار نشده است . ۹۱) بایع: یعنی فروشنده، کسی که در عقد بیع در طرف ایجاب واقع می شود . ۹۲) بدل : به هر کدام از عوضین در معاملات معوض بدل می گویند بنا بر این ثمن بدل مبیع است وبر عکس همچنین به مالی که برای جبران خسارت به آسیب دیده داده می شود بدل می گویند ، اگر مال اصلی تلف شده باشد به آن بدل تالف واگر مال اصلی تلف نشده باشد ولی از دسترس خارج باشد بدل حیلوله می گویند مانند انگشتری که به سرقت رفته است .
۹۳) بذل :یعنی بخشیدن، بذلمال یعنی مالی که زوجه به زوج میدهد تا زوج حاضر شود او را طلاق بدهد چه کمتر از مهریه باشد یا بیشتر وبذل مدت یعنی صرف نظر کردن زوج از باقیمانده ی مدت نکاح منقطع( موقت).
۹۴)برائت :یعنی برئ الذمه بودن فرد ردمقابل دیگری ،درحقوق جزا یعنی بی گناهی واصل برائت به معنی آنست که فرض بر اینست که همه ی افراد بی گناهند و ذمه ی هیچکس در نقابل دیگری مشغول نیست .

۹۵) برات : یکی از انواع سه گانه ی اسناد تجاری است که به وسیله ی آن شخصی که محیل نامیده می شود یه شخصی که محال علیه برات گیر نام دارد حواله میدهد که مبلغی را به محال له( دارنده ی برات) بپردازد ، چک وسفته(فته وطلب ) دوسند تجاری دیگر هستند که فقط دو طرف دارند ( صادر کننده ودریافت کننده) در حالیکه برات ۳ طرف دارد .
۹۶) برگ جلب : ورقه ای رسمی از سوی مقام صلاحیت دار( معمولا قضایی) است که بموجب آن مخاطب آن باید نزد آن مقام اعزام گردد .
۹۷)برگ اجرایی: همان اجرائیه است .
۹۸) بستانکار: همان طلبکار یا دائن می باشد .
۹۹) بطلان : صفت یک عمل حقوقی باطل است عمل حقوقی باطل هیچ اثر حقوقی ندارد .
۱۰۰) بکر : باکره در بحث نکاح به زنی گفته می شود که بکارت او از راه مواقعه از بین نرفته باشد اما اگر از غیر مواقعه بکارتش را از دست داده باشد همچنان باکره است ف زن شوهر دار هم ممکن است باکره باشد .
۱۰۱) نفی بلد : یعنی تبعید وآن عبارت است از اجبار شخصی ،به خروج از یک شهر و آبادی معین .
۱۰۲) بناء عقلا : یعنی رویه ی وعرف افراد عاقل در رابطه با موضوع خاص، بنا عقلا ناشی از فطرت انسان است
۱۰۳) بهره بهاء: یکی از واژه هایی است که فرهنگستان زبان وادب فارسی به عنوان جایگزین کلمه ی اجرت المثل پیشنهاد کرد اما استقبال کمی از آن شد وامروزه کلمه ی اجرت المثل کاربرد بیشتری نسبت به مترادف خود یعنی بهره بها دارد . ۱۰۴) بیع : یکی از عقود معین است ،همان خرید وفروش زبان فارسی است
۱۰۵) بیع حال : یعنی بیع نقد وفوری وآنی که در آن مبیع وثمن هر دو حال است یعنی در قرارداد مقرر نشده بعدا تحویل دهند .
۱۰۶) بیع کالی به کالی: ثمن ومبیع موجل است یعنی به زمانی بعد منتقل شده است این بیع در مذهب امامیه باطل است (م ۳۶۲)
۱۰۷) بیع ربوی : اگر عوض ومعوض از یک جنس باشند ویکی از متعاملین در مقابل عوض پرداختی خود معوض بیشتری مطالبه کند به آن بیع ربوی می گویند

 

۱۰۸) بیع سلف: یا بیع قلم بیعی است که ثمن آن حال و مبیع موجل است
۱۰۹) بیع شرط : اگر در عقد بیع طرفین شرط نمایند که بایع می تواند در مهلت معینی ثمن را به مشتری برگرداند ومعامله فسخ کند به آن بیع شرط گفته می شود.
۱۱۰) بیع صرف : بیع طلا به طلا، نقره به نقره یا طلا با نقره را بیع صرف می گویند دربیع صرف بر خلاف سایر بیع ها به جز ایجاب وقبول قبض هم لازم است وتاپیش از تسلیم مال توسط فروشنده بیع محقق نمی شود .
۱۱۱) بیع غرری : بیعی است که یکی ازطرفین آن باوجود آنکه احتمال زیان خود را میدهذ مبادرت به انعقاد وعقد می نماید به شخص مذکور مغرور می گویند .
۱۱۲) بیع کالی به کالی : بیعی است که هم ثمن وهم مثمن موجل است یعنی بیع نسیه به نسیه درفقه امامیه چنین بیعی باطل است اما در قانون نسبت به آن مسکوت است
۱۱۳) بیمه : یکی از عقود غیر معین است که بموجب آن شخصی بعنوان بیمه گر در مقابل دریافت عوضی بنام حق بیمه جبران خسارتهای معینی را بر عهده می گیرد به این شخص که غالبا بصورت شرکت ( شخص حقوقی ) میباشد بیمه گر گفته میشود وکسی که با پرداخت حق بیمه از مزایای آن بهره می برد بیمه گزار گفته میشود .
۱۱۴) بینه : تعداد شهودی که قانونا می تواند یک ادعا را ثابت کند بینه نامیده میشود .
۱۱۵) پارکه : نام قدیم دادسرا بوده است
۱۱۶) پارلمان : همان مجلس قانونگذاری است
۱۱۷) پایندان : واژه ی پیشنهادی فرهنگستان زبان وادب فارسی برای کلمه عربی ضامن است که مورد استقبال قرار نگرفت .
۱۱۸) پروتست : یعنی اعتراض در اسناد تجاری
۱۱۹) پروتکل : صورتجلسات مجالس سیاسی که برای مذاکره ورسیدگی در امری منتقل شده باشد تفاهم یا بیانیه یادداشتهای سیاسی است
۱۲۰ پژوهش : یعنی اعتراض به رای دادگاه نخستین یا بدوی که به آن تجدید نظر واستیناف هم گفته میشود .
۱۲۱) پشت نویسی :همان ظهر نویسی اسناد تجاری است ظهر در زبان عربی بمعنای پشت آمده است صفحه ی پنجم

۱۲۲) پیمان : قرار دادبین اللملی را پیمان گویند .
۱۲۳) تاخیر تادیه : خسارتی است که دائن میتواند از مدیون بابت تاخیر در پرداخت دین دریافت کند بعضی از فقها آنرا نامشروع می دانند وبعضی تحت شرایطی آنرا مجاز می شمرند .
۱۲۴) تامین : یعنی حفظ کردن یا قرار دادن در امنیت و آسایش در اصطلاح به معنی وثیقه وتضمین است تامین خواسته یعنی حفظ خواسته یعنی تضمینی که بموجب آن خواسته ی دعوا حفظ میگردد وتامین دلیل حفظ دلایل اصحاب دعوی است واژه ی تامین به تنهایی در جایی بکار می رود که هدف از آن نگهداری یادردسترس بودن متهم باشد در این وضعیت ۴ نوع قرار تامین داریم بازداشت موقت ، قرار وثیقه ، قرار کفالت وقرار التزام .
۱۲۵) تابعیت : رابطه ی سیاسی بین فرد و دولت است که بموجب آن ۲ طرف حقوق وتکالیفی نسبت بیکدیگر پیدا می کنند اگر این تابعیت خود به خود به فرد داده شود به آن تابعیت اصلی گفته می شود واگر از طریق ازدواج یا پذیرش تابعیت کشور دیگر بدست آید به آن تابعیت اکتسابی می گویند .
۱۲۶) تبادل لوایح : رد وبدل شدن دادخواست وضمائم از یکطرف وپاسخ کتبی طرف مقابل به آن را تبادل لوایح گویند . مکاتبات قضایی را لایحه نامند
۱۲۷) تبدیل تعهد : جانشین شدن یک تعهد به جای تعهد قبلی تبدیل تعهد نام دارد .
۱۲۸) تبرع : یعنی دادن مال یا انجام کار بطور رایگان ومجانی .اصل عدم تبرع است یعنی در موارد شک بنابر این است که عمل تبرعی نبوده است .
۱۲۹) تجری :ارتکاب جرم از روی علم وعمد .
۱۳۰) تحجیر : سنگ چینی دور زمین را تحجیر می گویند این اقدام موجب مالکیت نمیشود اما برای شخص حق اولویت ایجاد می کند اقداماتی از این قبیل هم همین حق را ایجاد می کند .
۱۳۱) تحدید حدود : یکی از مراحل ثبت رسمی ملک است که در طی آن حدود اربعه ی ملک مورد درخواست توسط ماموران اداره ی ثبت تعیین می گردد .
۱۳۲) تحریر ترکه : یعنی تعیین مقدار ماترک ودیون متوفی .
۱۳۳) تحقیق محلی : یعنی استماع گواهی گواهان در محل توسط مقام قضایی .
۱۳۴) تحلیف : سوگند دادن شخص را تحلیف گویند .
۱۳۵) تدلیس : انجام اموری که موجب فریب طرف معامله شود .
۱۳۶) ترک نفقه : یک عمل مجرمانه است ومنظور از آن ندادن نفقه افراد واجب الفقه با وجود استطاعت مالی است .
۱۳۷) ترک تعقیب : یکی از قرارهای مختومه کننده ی پرونده ی کیفری است که به موجب آن شاکی درخواست توقف موقت تعقیب متهم را می نماید . و هرزمان که بخواهد میتواند ادامه ی رسیدگی به پرونده را درخواست کند
۱۳۸) تسبیب : وارد کردن ضرر به دیگری تسبیب نامیده می شود واگر بی واسطه ضرر وارد کند به آن اتلاف گفته می شود .

ادامه واژه های مورد استفاده در امور قضا
۱۳۹) تسلیط : قاعده ای است به همین نام مه بموجب آن هرکس در مال خود حق همه گونه تصرف دارد بشرط آنکه مخالف شرع نباشد « ماده ی ۳۰ ق .م. هر مالکی نسبت به مایملک خود حق همه گونه تصرف وانتفاع دارد مگر در مواردی که قانون استثناء کرده باشد . » این قاعده از حدیث نبوی الناس مسلطون علی اموالهم یعنی مردم براموال خود سلطه کامل دارند
۱۴۰) تصرف : به مالی گفته میشود که دراختیار کسی قرار دارد .
۱۴۱) تصرف عدوانی :اگر کسی مال دیگری را بدون اذن او یا اجازه ی قانونی تصرف کند به آن تصرف عدوانی می گویند .
۱۴۲) تصفیه ی ترکه : جدا کردن بدهیها ومطالبات طلبکاران از ماترک وپرداخت آن به آنها تصفیه ی ترکه نامیده می شود .
۱۴۳) اداره ی تصفیه : اداره ای است زیر نظر وزارت دادگستری بمنظور رسیدگی به امور مالی ورشکستگان مانند جمع آوری مطالبات وپرداخت بدهیها ی شخص ور شکسته .
۱۴۴) تطبیقی : رشته ای از حقوق است که طی آن قوانین و مقررات دو یا چند کشور یا دو یا چند سیستم حقوقی با یکدیگر مقایسه و مطابقت میگردد .
۱۴۵) تعارض قوانین : یعنی دو قانون در جهت عکس یکدیگر باشند بنحوی که جمع بین آن دو امکان پذیر نباشد .
۱۴۶) تعدد جرم : به دو دسته ی تعدد جرم مادی ومعنوی تقسیم می شود ، تعدد جرم مادی هم به دو گروه تعدد جرم مادی مشابه و غیر مشابه تقسیم میگردد در تعدد جرم معنوی عمل واحد عناوین مجرمانه ی متعدد دارد .
۱۴۷) تعدی : تجاوز از حدود اذن یا متعارف را تعدی می گویند . صفحه ی ششم
۱۴۸) تعزیر : یکی از مجازاتهای شرعی است که تعیین آن در اختیار قاضی است اما نباید به مقدار حد (۷۵ ضربه شلاق) برسد « اتعزیر بما یراه الحاکم » یعنی تعزیر بمقداری است که حاکم تشخیص دهد .
۱۴۹)تعلیق :درلغت بمعنی بلا تکلیف گذاشتن یک کار است کارمند معلق کارمندی است که فعلا مشغول بکار نیست تا تکلیف او روشن شود. عقد معلق عقدی است که هنور کامل نشده است وبلا تکلیف است وتعلیق اجرای حکم یعنی علیرغم صدور رای اجرای آن متوقف شده است
۱۵۰) تعهد : یعنی پیمان یا تکلیف ویا التزام .
۱۵۱) تفاسخ : برهم زدن عقد با اراده ی دو طرف قرارداد تفاسخ یا اقاله گفته میشود .
۱۵۲) تفریط : نقطه ی مقابل تعدی است و عبارت از ترک عملی است که بموجب قرار داد ویا عرف مکلف به انجام آنست ، به تعدی وتفریط هم تقصیر هم گفته میشود .
۱۵۳) تفسیر مضیق : نوعی تفسیر قضایی است که بموجب آن مدلول یک قانون در چارچوب مفهوم آن حبس شده است و از سرایت آن به موارد سکوت خودداری میشود
۱۵۴) تفکیک : تقسیم یک زمین بزرگ به چند قطعه ی کوچکتر یا یک ساختمان به چند واحد مجزا با سند ششدانگ برای هرکدام تفکیک ملک گفته میشود . .
۱۵۵) تکرار جرم : اگر بعد از محکومیت کسی به دلیل ارتکاب جرم مجازات نسبت به او اجرا شود و دو باره مرتکب جرم گردد عمل او از مصادیق تکرار جرم است
۱۵۶) تمرد : هرگونه حمله یا مقاومت در مقابل مامورین دولتی در حین انجام وظیفه را تمرد می گویند .
۱۵۷ )تملیک و تملک : تملیک یعنی به مالکیت دیگری در آوردن وتملک یعنی بمالکیت خود در آوردن
۱۵۸) تمیز دیوان تمیز : اسم قدیمی دیوانعالی کشور
۱۵۹) تنفیذ : اجازه دادن و مجاز شمردن یک عمل حقوقی غیر نافذ را گویند مثلا اگر ملک دیگری را بدون اجازه ی او بفروشند عمل او فضولی بوده وغیر نافذ است اگر مالک آنرا تنفیذ کند عمل حقوقی صحیح واگر رد کند باطل می شود .
۱۶۰) توقف : مترادف ور شکستگی است
۱۶۱) تهاتر :دودین درمقابل یکدیگر از یک جنس بمیزان مساوی با هم ساقط می شود به این موضوع تهاتر میگویند مثلا یکنفر ۱ملیون از دیگری طلبکار است ولی بعد از خرید مال از او۰۰ ۸ هزار تومان بدهکار میشود در اینجا بمقدار ۸۰۰ هزار تومان تهاتر صورت میگیرد . تهاتر قهری است واراده ی دو طرف تاثیری در آن ندارد .
۱۶۲) جرح : ایراد یکی ازطرفین دعوی به عدالت شاهد نفر دیگر را جرح می گویند .
۱۶۳) جرح عقیم : جرمی است که مجرم همه ی اقدامات لازم برای ارتکاب جرم را انجام میدهد ولی جرمی صورت نمیگیرد
۱۶۴)جرم مستمر :جرمی است که در طول زمان پیوسته تکرار می شود مانند تصرف عدوانی وعدم پرداخت نفقه و بازداشت غیر قانونی
۱۶۵) جرم مشهود :به جرمی گفته میشود که در مرئی ومنظر مردم ویا مامورین صورت میگیرد قانونگذار موارد دیگری را نیز در حکم جرم مشهود ذکر کرده است
۱۶۶)جعل : یعنی تزویر از طریق مخدوش ساختن یک سند ویا سیاه کردن آن وغیره در واقع به قلب حقیقت جعل گفته میشود.
ادامه واژه های مورد استفاده در امور قضا
۱۶۷)جلب: درلغت طلب است مترادف با واژه ی دستگیری وبازداشت هم به کار رفته است وچنانچه با کلمه ثالث ترکیب شود جلب ثالث بمعنی دعوت شخص سوم به جز دو طرف دعوی به دادرس
۱۶۸)جلد: شلاق و تازیانه
۱۶۹)جنایت: در لغت بمعنی گناه کردن ودر واقع این کلمه ی عربی تغییر یافته ی گناه فارسی است در قانون جزای قدیم به سه دسته جنایت، جنحه وخلاف ،تقسیم کیشوند جرائم سنگین با مجازات اعدام و حبس ابد ومانند آنها در ردیف جنایت قرار میگرفتند و جرائم کوچک یا سبک مانند تخلفات رانندگی در ردیف خلاف قرار داشتند و جرائم متوسط مانند کلاهبرداری و خیانت در امانت جزء جنحه بود
۱۷۰)جنون :صفت کسی است که توانایی تشخیص نفع وضرر خودراندارد اینچنین شخصی از مسئولیت کیفری مبرا بوده و معاملات او باطل است
۱۷۱)جواز ، جائز: به معاملاتی گفته میشود که هر طرف به تنهایی وبدون دلیل حق فسخ قرار داد را داشته باشند .
۱۷۲) حبس : اگر عین مال قابل نقل ولنتقال نباشد به آن حبس مال گفته میشود در عقد وقف عبارت(حبس عین و تسبیل منافع ) آمده است ومنظور از آن اینست که بعد از انعقاد عقد وقف آن مال قابل نقل وانتقال نیست و فقط منافع مال در راه خدا صرف میشود . حق حبس هم در عقد بیع و هم در عقد نکاح وجود دارد و منظور از آن اینست که یک طرف قرار داد حق دارد به تعهد خود عمل نکند تا دیگری تکلیف قانونی خود را انجام دهد ، این تفاوت که در عقد بیع هر دو طرف این حق را دارند اما در عقد نکاح فقط زوجه حق حبس دارد
۱۷۳) حجب: حالت وراثی است که به واسطه ی بودن وارث دیگر از بردن ارث بطور کل یا بصورت جزئی محروم میشود صفحه ی هفتم
۱۷۴)حجت : دلیل یا مانع و پوشش است
۱۷۵) حجر: نداشتن صالحیت برای دارا شدن حق معین به عبارت دیگر کسانی که بدلیل صغر سن یا جنون یا سفاهت حق مداخله در امور مالی خود را ندارند محجور نامیده میشوند و به این حالت آنها حجر می گویند .
۱۷۶)حد ، حدود: حدود الهی یکی از اقسام حرام و مجازاتهاست والبته سنگین ترین آنها هم میباشد جرائم مانند سرقت ، شرب خمر ، زنا، لواط و مساحقه جز و حدود الهی است .
۱۷۷) حصه : سهم مشاع هر یک از شرکاء را حصه میگویند .
۱۷۸) حصر و وراثت : تعیین کردن و محصور کردن ورثه از طریق مراجعه به مراجع قضایی را حصرو وراثت میگویند .
۱۷۹)حضانت: در لغت به معنی پرورش دادن است اما در اصطلاح به سرپرستی و نگهداری طفل توسط والدین حضانت گفته میشود حضانت برای والدین هم حق است هم تکلیف.
۱۸۰) حق ارتفاق: حقی است برای شخص در ملک دیگری مثل حق عبور آب (حق مجری)
۱۸۱) حق شفعه : اگر مال غیر منقولی مشترک بین دو نفر باشد ویکی از آنها سهم خود را بفروشد شریک دیگر حق دارد معادل ثمن معامله به خریدار بدهد و آن ملک را تصرف کند .
۱۸۲) حق کسب و پیشه: حقی است که بتدریج برای مستاجر در ملک استیجاری ایجاد میشود عده ای سر قفلی را نیز جزو حق وکسب وپیشه قید کرده اند اما به نظر میرسد اینکار صحیح نباشد .
۱۸۳) حکم : اگر رای دادگاه ماهوی باشد به آن حکم میگویند در غیر اینصورت به آن قرار گفته میشود
۱۸۴) حکمیت : بمعنی داوری است
۱۸۵)خواسته : این واژه جایگزین کلمه کلمه ی مدعی به شده است
۱۸۶) خسارت تاخیر تادیه : این خسارت صرفا زمانی قابل مطالبه است که فرد دین خود را در موعد مقرر نپردازد .
۱۸۷) خیار : یعنی اختیار فسخ عقد لازم مانند خیار تدلیس یا خیار غبن
۱۸۸) داد باخته و داد برده : واژه ی فارسی و جایگزین کلمات محکوم له ومحکوم علیه است
۱۸۹) دادگاه بدایت : نام قدیم دادگاه شهرستان و دادگاه نخستین یا دادگاه بدوی بوده است .
۱۹۰) دادگاه بخش: دادگاهی است که در امور ودعاوی ساده و کم اهمیت رسیدگی می کنند
۱۹۱) دادنامه: رای پاکنویس شده که به امضاء صادر کننده ی آن میرسد دادنامه نام دارد .
۱۹۲) دارنده ی چک : کسی که چک در وجه او صادر شده یا بعدها به او منتقل گردیده است .
۱۹۳) دخول : به مقاربت زن ومرد یا نزدیکی آنها دخول می گویند .
۱۹۴) ضامن درک : مسئولیت هریک از خریدار و فروشنده نسبت به مالی است که به دیگری میدهد تا چنانچه آن مال متعلق به غیر بود جبران خسارت نماید .
۱۹۵) دعوای تقابل : به آن دعوای متقابل هم میگویند و منظور دعوای جدیدی است که خوانده ی اصلی علیه خواهان اصلی مطرح می کنند
ادامه واژه های مورد استفاده در امور قضا
۱۹۶) دفاع مشروع :دفاعی که اشخاص در مقابل تجاوز وتهاجم غیر قانونی به جان مال وآبروی خود به عمل می آورنددفاع مشروع مسئولیت کیفری و مدنی را زائل میکند به شرط آنکه شرایط قانونی دفاع را دارا باشد
۱۹۷ ) دفاع :پاسخ هر یک از طرفین دعوا به ادعای طرف مقابل دفاع گفته میشود که ممکن است در ماهیت دعوا باشد ( دعوای ماهوی ) ویا بصورت شکلی باشد که به آن دفاع شکلی یا ایراد میگویند
۱۹۸) دو فاکتو:صرف نظر از معنی لغوی آن اصطلاح دو فاکتو یا به حکمتی اطلاق میشود یا به شناسایی حکومت . حکومتی که به نص قانون اساسی روی کار می آید واعمال قدرت میکند حکومت دو فاکتو گفته میشود وشناسایی حکومت تازه تاسیس با شرط قانونی بودن وضعیت موجود شناسایی دو فاکتو نامیده میشود در واقع دو فاکتو موقت و.محدود است و دو ژوره نقطه ی مقابل دو فاکتو است که کامل وقطعی است .
۱۹۹)دفاتر تجاری: دفاتر ی که تجار مطابق مقررات ثبت و نگهداری میکنند دفتر تجاری گفته میشود مانند دفتر روزنامه وکل وکپیه
۲۰۰) دفتر ثبت تجاری : دفتری است که در اداره ی ثبت شهرها نگهداری میشود و نام تجار آن منطقه در آن نوشته میشود .
۲۰۱) دفتر یار : معاون سردفتر را دفتر یار می گویند دفتر یار نماینده ی ثبت در هر دفتر خانه نیز محسوب میشود .
۲۰۲) دلال : یکی از فعالین تجاری است و کار او واسطه گری در معاملات در معاملات بدون مداخله ی مستقیم است . صفحه ی هشتم
۲۰۳)دلیل : چیزی است که برای اثبات ادعا یا دفاع از ادعا بکار گرفته میشود، در قانون مدنی دلائل عبارتند از ؛ اقرار ، سند، شهود. سوگند . اماره و قرینه در معنای عام هم دلیل محسوب میشود ولی تاب مقاومت در مقابل دلائل دیگری ندارد
۲۰۴)دولت : در حقوق اداری به قوه ی مجریه گفته میشود، در سایر رشته های حقوق به کل دستگاه حاکمه اطلاق میشود ودر حقوق بین الملل دولت به جز دستگاه حاکمه ،شامل مردم و سرزمین یک کشور هم میگردد .
۲۰۵) دین : تعهدی است بر ذمه ی شخصی به نفع شخص دیگر، اگر انجام تعهد فوری باشد و مدیون مهلتی برای پرداخت آن نداشته باشد به آن دین حال می گویند ودر غیر اینصورت آنرا دین موجل میگویند موجل یعنی مدت دار
۲۰۶) دیوان تمیز : همان دیوانعالی کشور است
۲۰۷) دیون ممتازه : به دیونی گفته میشود که بستانکار آنها در استیفاء طلب خود نسبت به سایر بستانکاران مقدم است
۲۰۸) دیه : مجازات نقدی علیه اشخاصی است که صدمات بدنی به دیگران وارد میکنند
۲۰۹) ذمه: حقی است که شخصی بر عهده ی دیگری دارد .
۲۱۰)رای : به تصمیم نهایی قاضی رای می گویند ، رای ممکن است در ماهیت ویا بصورت شکلی باشد رای ماهوی حکم ورای شکلی قرار نامیده میشود .
۲۱۱) راشی : به رشوه دهنده راشی گویند ورشوه گیرنده را مرتشی می نامند .
۲۱۲) راهن: کسی است که مالی را به رهن میگذارد ( رهن دهنده ) به رهن گیرنده مرتهن میگویند .
۲۱۳) ربح: سود یا نزول پول را ربح می گویند .
۲۱۴)رجم : سنگسار کردن است
۲۱۵) رد دادرس: مواردی است که دادرس دادگاه حق رسیدگی به یک پرونده را ندارد مانند رابطه ی خویشاوندی او با یکی از طرفین دعوا
۲۱۶) رسمی : عملی است که مصوب دولت است مثلا سند رسمی ، سندی است که توسط مامورین دولتی تنظیم میشود .
۲۱۷) رشد : مرتبه ای از پیشرفت عقلانی یک فرد است که بر اساس آن میتوان نفع و ضرر خود را در امور مالی تشخیص دهد به چنین شخصی رشید می گویند وکسی که فاقد آن باشد سفیه نام دارد .
۲۱۸) رقبه : همان ملک یا مال غیر منقول است
۲۱۹) روادید: مجوز ورود یعنی ویزا ، نام دیگر پاسپورت، تذکره یا تسکر ه است
۲۲۰) زانی ) مرد زناکار را زانی و زن زناکار را زانیه نامند .
۲۲۱) ژنوسید : خود کشی گروهی اعضا یک فقره ژنوسید نام دارد
۲۲۲) ژوری : گروهی از مردم عادی که در جرائم خاصی در دادگاه حاضر شده و اعلام نظر می کنند اعضای ژوری یا هیات ژوری نامیده میشود در کشور ما فقط نسبت به جرائم سیاسی و مطبوعاتی نظر هیات ژوری جلب میشود .
۲۲۳)سازش : ترازی طرفین دعوا برای خاتمه دادن به اختلاف خود با دخالت قاضی دادگاه سازش نامیده میشود .
۲۲۴) سبب: ورود خسارت با واسطه سبب نامیده میشود و اگر این خسارت بدون واسطه باشد به آن تلف می گویند
۲۲۵) سفته (فته ، طلب ): یکی از اسناد سه گانه ی تجاری است که وسیله ی پرداخت غیر نقد میباشد
۲۲۶) سلف و سلم : بیعی است که ثمن آن حال ومبیع آن موجل باشد به عبارت دیگر پیش خرید
۲۲۷) سهم : حصه ی شریک در مال الشرکه سهم نامیده میشود
۲۲۸) شارع : یعنی خیابان ، بصورت مجازی به قانونگذار اسلام هم می گویند .
۲۲۹) شخص حقوقی : انسان نیست ولی به حکم قانون صفات اولیه ی انسان را دارا میباشد یعنی نام اقامتگاه، محل اقامتگاه و تابعیت دارد .
۲۳۰) شرایط خلاف مقتضای عقد : هر عقدی مقتضایی در بردارد و اگر بر خلاف آن بین طرفین شرط شود به آن شرط خلاف مقتضای عقد می گویند چنین شرطی هم با طل است و هم مبطل عقد .
۲۳۱) شروع به جرم : اگر کسی قصد ارتکاب جرم رادارد اما اقدامات اجرایی آنرا شروع کرده ولی به پایان نرساند ، به آن شروع به جرم میگویند.
۲۳۲) صحت : اگر عمل حقوقی یا عقد دارای شرایط قانونی باشد آنرا صحیح تلقی کرده و حکم بر صحت آن میدهد .
۲۳۳) صداق : مهر یا مهریه را صداق گویند صفحه نهم
۲۳۴) صدقه ی جاریه : یعنی وقف
۲۳۵ ) صلح : یکی از عقود لازمست که ممکن است معوض باشد یا غیر معوض و ممکن است صلح ابتدایی باشد یا صلح بر دعوا
۲۳۶) صلح محاباتی : یکی از عقود صلح معوض است که عمدا طرفین رعایت تساوی عرفی ارزش اقتصادی بین عوضین را رعایت نمی کند
۲۳۷) ضابط عدلیه : یعنی پلیس قضایی
۲۴۰) ضامن : به فرد متعهد در عقد ضمان ، ضامن گویند .
۲۴۱) ضامن درک : اگر در عقد بیع مبیع یا ثمن مستحق للغیر در آید فروشنده یا خریدار مسئول جبران خسارت هستند به این مسئولیت ضمان درک میگویند .
۲۴۲) ضمان : یعنی مسئولیت که ممکن است ضمان عقدی یا قرار دادی باشد (مسئولیت ناشی از قرار داد) و یا ضامن قهری یا غیر قرار دادی (مسئولیت ناشی از قانون )
۲۴۳) ضمان ید : تصرف در مال غیر بدون مجوز قانونی مسئولیتی ایجاد می کند که به آن ضمان ید میگویند
۲۴۴) طبقات ارث : سه طبقه ارث وجود دارد ، پدر ومادر و فرزندان در طبقه اول ، پدر بزرگ ، مادر بزرگ ، خواهر و برادر و فرزندان خواهر و برادر آنها در طبقه ی دوم وعموها و عمه ها بهمراه دایی ها و خاله ها و فرزندان آنها در طبقه ی سوم قرار می گیرند با وجود حتی یکنفر از طبقه ی مقدم به طبقه ی موخر ارث نمیرسد . همسر در هیچیک از طبقات نیست ولی در کنار هر طبقه قرار میگیرد ضمنا در هر طبقه درجاتی وجود دارد مثلا برادر و خواهر در درجه ی اول طبقه دوم و فرزندان آنها دردرجه ی دوم طبقه ی دوم و نوه ی آنها در درجه ی سوم طبقه ی دوم که با وجود درجات مقدم هیچیک از درجات موخر ارث نمی برد .
ادامه واژه های مورد استفاده در امور قضا
۲۴۵) طرفین عقد) به دو طرف یک قرارداد که ایجاب و قبول را انجام میدهند وعقد منعقد میشود طرفین عقد می گویند
۲۴۶)طلاق : ایقاع است وعقد نیست ، توسط زوج یا نماینده ی یا وکیل زوج طلاق واقع میشود ، در مواردی طلاق توسط دادگاه انجام میشود . ( طلاق انحلال رابطه ی زنا شویی در عقد نکاح دائم است در عقد موقت طلاق نداریم یا انقضای مدت (بذل مدت )
۲۴۷) طهر : پاک شدن ؛ پاک شدن زن از حیض ، پاکی ، مدت پاکی زن ، و مدت بین دو حیض را طهر می گویند .
۲۴۸) ظهر نویس : کسی که پشت سند تجاری را امضائ میکند وبا اینکار متعهد میشود که وجه سند تجاری را به همراه صادر کننده ی آن بطور تضامنی بپردازد
۲۴۹) ظهار : از نظر لغوی به معنی پشت است . ظهار نوعی طلاق در زمان پیش از اسلام در میان اعراب بوده ، زمان پیغمبر این نوع طلاق منسوخ شد وهرکس زنش را به این ترتیب میخواست طلاق دهد کفاره به عهده اش قرار میگرفت .
۲۵۰) عاریه :یکی از عقود معین است که طی آن یکطرف به طرف دیگر اجازه میدهد که از مال او مجانی استفاده کند .
۲۵۱: عاقله : اگر کسی مرتکب به جنایتی علیه دیگری شود و این جنایت او خطا ئی باشد و یا این که جانی طفل یا مجنون باشد پرداخت دیه به عهده ی بستگان ذکور نسبی جانی است که به آنها عاقله می گویند .
۲۵۲) عدلیه : نام قدیم دادگستری بوده است .
۲۵۳) عدم النفع :یعنی مانع ایجاد منفعت شدن مثلا پول کسی را به نا حق گرفتن به طوری که نتواند با آن تجارت کتد در حقوق ما خسارت ناشی از عدم النفع قابل مطالبه نیست مگر اینکه منافع جاری را قطع کند به عبارت دیگر منافع ممکن الحصول ذرا منع نماید مانند اینکه تاکسی راننده ای را که هر روز با آن کار میکند به ناحق توقیف نماید .
۲۵۴)عده :به مدتی گفته میشود که زوجه پس از جدایی از همسرش از طریق طلاق یا وفات یا فسخ نکاح یا بذل مدت نمی تواند با مرد دیگری ازدواج کند .
۲۵۵)عرضحال: یعنی شکایت ودادخواست
۲۵۶)عرف: رسم ورسوم وشیوه ی زندگی را عرف میگویند اما در اصطلاح حقوق ،عرف به عداتی گفته میشود که مورد قبول گروهی از مردم قرار گرفته وجنبه ی الزام آور پیدا کرده است
۲۵۷)عطف به ما سبق شدن : هرگاه قانون به گذشته سرایت کند یعنی نسبت به اعمالی که قبل تصویب قانون صورت گرفته اعمال شود اصطلاحا گفته میشود قانون عطف به ما سبق شده است . طبق ماده ی ۴ قانون مدنی قوانین عطف به ماسبق نمیشود مگر آنکه خود قانون گذار آنرا اعلام نماید واژه های ذیل با دقت بیشتری مطالعه کنید :
۱- اهلیت چیست وچند نوع است؟ ۲- دریای آزاد و دریای سرزمینی را تعریف کنید ۳-خیارات را شرح دهید
۴- دادرسی فوری یعنی چه ؟ ۵- سازمان ملل را تعریف کنید ۶- اسامی قدیمی مانند عدلیه و دوسیه و امثالهم
۷- فسخ، تفاسخ و انفساخ را تعریف کنید ۸- دایر وبایر وموات را شرح دهید ۹- بدل و حیلوله را توضیح دهید صفحه ی ۱۰
۱۰- انواع بیع را بنویسید ۱۱- نسیه ، سلف را شرح دهید ۱۲- حال ، کالی به کالی چه مفهومی دارد ؟
۱۳- پیگرد جدید وقدیم را توضیح دهید ۱۴- قرار تامین را شرح دهید ۱۵- تکرار و تعدد جرم را بیان کنید
۱۶- جنایت ، جنحه و خلاف را شرح دهید ۱۷- اخذ به شفعه را تعریف کنید ۱۸- ارتفاق ، استیضاح را توضیح دهید
۱۹- اشاعه را شرح دهید ۲۰- اخذ به الصوم را بیان کنید ۲۱- اعاده ی دادرسی را شرح دهید
۲۲- آبهای ساحلی را تعریف کنید ۲۳- اجبار .اکراه را تعریف کنید ۲۴- احصان را تعریف کنید
۲۵- اماره را شرح دهید ۲۶ – ایقاع یعنی چه ؟ ۲۷- سلم یعنی چه ؟
۲۸- پایندان را شرح دهید ۲۹- تبدیل تعهد را شرح دهید ۳۰- تعلیق را بیان کنید
۳۱- تهاتر را معنی کنید ۳۲- توقف را توضیح دهید ۳۳- دیه را معنی کنید
۳۴- سرقفلی و صلح را شرح بدهید والسلام موفق وبهروز باشید به برکت صلواتی بر محمد وآل محمد صلی ا…وعلیه .آله وسلم

کلیات امور حسبی

بسمه تعالی در س امور حسبی،
*تعریف امور حسبی: حسبه در لغت به معنای اجر وپاداش ویا اجر وثوابی است که خداوند به مومنان میدهد، ونیز به معنای امر به معروف ونهی از منکر میباشد. وامادراصطلاح حقوق، به اموری گفته می شود، که دادگاههاباید بدون ملاحظه ی اینکه در مورد آنها اختلاف ومرافعه ای وجود پیدا کرده یانه ، وارد رسیدگی شده واتخاذ تصمیم نمایند . به عبارت دیگر امورحسبی؛ اموری است که اقدامات مقامات رسمی درآنها،نیاز به شکایت وخصومت وتظلم نداردومقامات صلاحیتداربایدبه محض اطلاع،به آن رسیدگی نمایند. *تعریف حجر:حجر در لغت بخ معنای منع آمده است ، ودر اصطلاح حقوقی عبارتست از ممنوع بودن شخص ،ازتصرف دراموال وتصدی امور خود به حکم قانون
*محجورکیست؟ محجور کسی است که از تصرف در اموال وتصدی امور خود قانونا منع شده باشد .
* عوامل حجر درامورحسبی کدامند؟ این عوامل عبارتنداز۱-صغرسن۲-سفاهت۳-جنون مطابق ماده ی۱۲۰۷ ق م؛اشخاص زیر محجور وازتصرف دراموال وحقوق مالی خود ممنوع هستند؛۱- صغار ۲- اشخاص غیر رشید(سفیه) ۳- مجانین (دیوانگان).
*صغیر کیست؟ صغیرشخصی است که به سن بلوغ نرسیده باشد،سن بلوغ در پسر۱۵ سال تمام قمری ودر دختر۹ سال تمام قمری ( سال قمری ۱۰روز کمتر از سال شمسی میباشد ).
* سفیه یاغیررشیدکیست؟ سفیه کسی است که اموال خودرا بی جهت صرف کند ونفع ضرر خودرا تشخیص ندهد،(نگه کرد رنجیده درمن فقیه / نگه کردن عاقل اندر سفیه).
*مجنون کیست ؟ مجنون کسی است که ازسلامت عقل برخوردار نباشد وفاقد تشخیص حسن وقبح ،ونفع وضرر،باشد. (ماده ی۵۲ ق م ا ،جنون شخص را رافع مسئولیت کیفری او میداند) .

*ولی کیست؟ منظور از ولی یا ولی خاص، پدر وجدپدری ووصی منصوب از طرف ایشان است. *ولی قهری کیست؟ ولی قهری به پدروجد پدری اشخاص اطلاق میشود، درصورتیکه هر دو ی ایشان ،در قید حیات باشند، ولایت آنان برصغیر( مولی علیه) ، بنحو عرضی میباشد نه طولی، یعنی هریک از آنان با وجود دیگری حق اعمال ولایت دارد، نه اینکه در رتبه ی اول پدر باشد واگر پدر نبود جد پدری حق ولایت داشته باشد .
*وصی کیست ؟ به شخصی که برای اداره ی امور واموال صغیر یا صغار ،از سوی پدر یا جدپدری تعیین میشود وپس از فوت آنان مسئولیت دارد ، وصی می گویند . *قیم کیست؟ فردی که از سوی مقامات صالح قضایی برای اداره ی امور واموال محجورینی که فاقد ولی خاص هستند تعیین میشود را قیم نامند. * موارد نصب وتعیین قیم :
۱- برای صغاریکه ولی خاص ندارند
۲- برای مجانین واشخاص غیررشید که جنون یاعدم رشد آنها متصل به زمان صغر آنها بوده وولی خاص نداشته باشند
۳- برای مجانین واشخاص غیررشید که جنون یاعدم رشد آنان متصل به صغرسن آنها نباشد
۴-هرگاه ولی قهر ی طفل رعایت غبطه ی صغیر را ننماید ومرتکب اقداماتی شود که موجب ضرر مولی علیه گردد پس ازاثبات موضوع ، دادگاه ولی راعزل وشخص دیگری را بعنوان قیم تعیین میکند . ۵- برای فرزندان محجورینی که فاقد ولی خاص ووصی هستند .
* اشخاص داوطلبی که برای قیمومت اولویت دارند:
۱)هریک از والدین ، برای فرزندانشان اولویت دارند
۲) هرکدام از بستگان محجورین
۳) هریک از زوجین برای همسرش
*چه کسانی را نمیتوان بعنوان قیم تعیین نمود؟
۱- اشخاصی که خود تحت ولایت یا قیمومت دیگری هستند
۲- زن شوهر دار،بدون اجازه ی شوهرش
۳- کسانیکه بعلت ارتکاب سرقت،خیانت درامانت، کلاهبرداری واختلاس، هتک ناموس یا منافیات عفت ،جرائم علیه اطفال یا ورشکستگی به تقصیر سابقه ی محکومیت قطعی داشته باشند .
۴- کسانیکه معروف به فساداخلاقی باشند . صفحه ۱
۵- کسانیکه خود یااقربای آنان دعوایی علیه محجور داشته باشند
۶- کسانیکه حکم ورشکستگی آنها صادر شده ولی عملیات تصفیه پایان نیافته باشد .
*** در س: امور حسبی، جلسه ی سوم، ۸/۸/۹۲
* موارد عزل قیم : ۸در موردقیم عزل میشود ؛
۱) اگر معلوم شود که قیم فاقد صفت امانت بوده ویااین صفت از اوسلب شود .
۲) اگر قیم مرتکب جنایت و یا مرتکب یکی از جرائم سرقت،خیانت درامانت، کلاهبرداری واختلاس، هتک ناموس یا منافیات عفت ،جرائم علیه اطفال یا ورشکستگی به تقصیر شده باشد .
۳ )اگر قیم بعلتی غیر از جرایم فوق محکوم به حبس شود وبه این جهت نتواند امور مالی محجور را اداره کتد .
۴) اگر عدم لیاقت یا توانایی قیم در اداره ی اموال محجور معلوم شود .
۵) هر گاه معلوم شود که قیم عمدا مالی را که متعلق به محجور بوده جزء صورت دارایی او قید نکرده ویا باعث شود که آن مال در صورت دارایی قید نشود .
۶) چنانچه دادستان از دادگاه تقاضا کند از قیم تضمین راجع به اداره ی اموال محجور اخذ شود اما قیم برای تعیین نوع تضمین در دادگاه حاضر نشود .
۷) اگر قیم مجنون یا سفیه شود .
۸) هر گاه زن بی شوهر ، حتی مادر محجور که بعنوان قیم تعیین شده ازدواج کند باید مراتب را ظرف یکماه از تاریخ عقد نکاح به دادستان مربوطه اطلاع دهد ، در صورت عدم اطلاعرسانی بموقع قیم به تقاضای دادستان عزل میشود .
*** در س: امور حسبی، جلسه ی چهارم ۱۵/۸/۹۲ * اختیارات ووظایف قیم :
تهیه ی صورت اموال ودارایی های محجور ولیست اوراق بهاء دار واسناد
تحویل گرفتن اموال محجور از کسی که قبل از تعیین قیم اموال به او سپرده شده
فروش اموال ضایع شدنی محجور وخرید مال دیگری با وجه حاصل از آن ویا هر اقدامی که به نفع محجور باشد
پرداخت هزینه ی زندگی محجور وافراد واجب النفقه
فروش اموال منقول یا غیر منقول محجور با اذن دادستان وخرید مال دیگر یا هر اقدامی که به نفع محجور باشد
فراهم کردن مقدمات ازدواج محجوری که شرایط آنرا دارد
ارائه ی صورتحساب دارایی ها واموال محجور حداقل یک نوبت در سال به دادستان
تحویل اموال محجور به خودش پس از رفع حجر
داشتن نمایندگی قانونی محجور
* اشخاص ومراجعی که وظیفه دارند وجود محجور را به مدعی العموم گزارش دهند :
۱- مادر محجور در موردی که فرزندش ولی خاص ندارد .
۲- هریک از والدین در صورتیکه جنون یا سفاهت فرزندشان متصل به زمان صغر نباشد
۳- فامیل وبستگان محجور که با او زندگی می کنند در صورتی که محجور پدر و مادر نداشته باشد
۴- زن یا شوهر محجور
۵- ادارات شهرداری ، امار ، ثبا احوال ، دهیاری ، بخشداری و مامورین آنها
۶- هر یک از مراجع قضایی در صورتیکه درجریان پرونده از وجود محجور مطلع شوند
۷- ورثه ی کبیر قیم در صورت فوت قیم
۸- سازمان بهزیستی صفحه ۲

* مهمترین وظایف مهم دادسرا در قبال محجورین :
اول ؛ انجام تحقیقات مقدماتی برای برای شناسائی شخصی به عنوان قیم وپیشنهاد نصب قیم به دادگاه
دوم؛ انجام تحقیقات مقدماتی برای شناسائی شخصی به عنوان قیم وپیشنهاد نصب قیم برای فرزندان محجورینی که ولی خاص ندارند به دادگاه
سوم ؛ انجام تحقیقات مقدماتی جهت احراز واثبات حجر وپیشنهاد صدور حکم حجر به دادگاه صالح در مورد مجانین وافراد غیررشید
چهارم؛ انجام تحقیقات مقدماتی جهت احراز واثبات رفع حجر وپیشنهاد صدور حکم رفع حجر به دادگاه صالح در مورد مجانین وافراد رشید
*** در س: امور حسبی، جلسه ی پنجم ۲۲/۸/۹۲ تاسوعا ودر۲۹/۸/۹۲ برگزار گردید:
پنجم ؛ پیشنهاد ضم امین به ولی قهری ، به دادگاه در مواردی که ولی قهری به واسطه ی کبر سن یا بیماری یا غیبت ودر حبس بودن وعلل مشابه ، قادر به اداره ی اموال مولی علیه نباشد .
ششم؛ پیشنهاد وتقاضای عزل قیم به دادگاه در موارد قانونی
هفتم ؛ تقاضای تعیین قیم موقت از دادگاه
هشتم؛ پیشنهاد ضم ناظر به قیم یا امین به دادگاه .

* اختیارات ولی چیست ؟ اختیارات ولی را قانون مشخص نکرده اما می توان تمامی اختیارات قیم را که قانون مدنی و قانون امور حسبی معین کرده نسبت به ولی نیز جاری دانست با این تفاوت که دادستان بر کارهای قیم نظارت دارد اما بر اعمال ولی نظارت ندارد زیرا عموما ولی قهری از هر کسی نسبت به مولی علیه خود دلسوز تر است ، همچنین ولی بیشتر از دادستان آشنا به احوال مولی علیه است ازطرف دیگر تعدا د صغاری که دارایی دارند وتحت ولایت هستند بسیار زیاد میباشند و چنانچه قانون حق نظارت بر ولی برای دادستان قائل شود عملا امکان اعمال نظارت دادستان بر ولی وجود نخواهد داشت .
* حدود اختیارات ولی : دایره ی اختیارات ولی در اداره ی داراییهای مولی علیه محدود است وهر گونه عملی که غبطه مولی علیه در آن باشد میتواند انجام دهد یعنی عملی که صرفه ومصلحت محجور در آن باشد ، بنا براین ولی باید اموال مولی علیه را نگهداری وکوشش نماید منافعی از آن بدست آورد ومعاملاتی که صرفه ی مولی علیه در آن باشد را انجام دهد . چنانچه ولی بدون رعایت غبطه، مالی را برای مولی علیه بخرد و یا مال اورا به غیر واگذار کند آن معامله باطل میباشد وقیم یا خود محجور پس از رفع حجر میتواند بطلان چنین معامله ای را از دادگاه بخواهد .
* ضم امین به ولی: در موادریکه ولی منحصر به پدر یا جد پدری باشد و او قادر به اداره کردن اموال مولی علیه نباشد به تقاضای دادستان وتوسط دادگاه ضم امین میشود که در اینصورت امین مشترکا با ولی اموال مولی علیه را اداره میکنند .

*موارد ضم امین :
۱- عدم لیاقت ولی؛ هر گاه ولی منحصر طفل لیاقت اداره کردن اموال مولی علیه را نداشته باشد یکنفر امین به او منضم میگردد . منظور از عدم لیاقت بی حالی یا عدم قدرت ولی در اثر بی اطلاعی است که در نتیجه ی آن دارایی مولی علیه در معرض تلف ویا نقصان منافع و عایدات قرار گیرد .

۲- کبر سن یا بیماری ولی ، هرگاه ولی منحصر در اثر پیری یا بیماری نتواند اموال مولی علیه را اداره کند ضم امین صورت می گیرد * ماده ی۱۱۸۳ ق .م.:« در کلیه ی امور مربوط به اموال وحقوق مالی مولی علیه، ولی، نماینده ی قانونی او میباشد » * ماده ی ۱۱۸۴ ق .م.: «هرگاه ولی قهری طفل لیاقت اداره کردن اموال مولی علیه را نداشته باشد ویا در مورد اموال او مرتکب حیف ومیل گردد به تقاضای اقربای طفل یا به تقاضای مدعر العموم ، بعد از ثبوت عدم لیاقت یا خیانت او در اومال مولی علیه در محکمه ، حاکم یک نفر امین به ولی منضم میکند . همین حکم در موردی نیز جاری است که طفل به واسطه ی کبر سن یا مرض یا امثال آن قادر به اداره کردن اموال مولی علیه نباشد .» *م ۱۱۸۷ ق.م.دوربودن از محل سکونت مولی علیه به گونه ایکه نتواند اموال اورا اداره کند «هر گاه ولی قهری منحصر، به واسطه ی غیبت یا حبس یا به هر علتی که نتواند به امور مولی علیه رسیدگی کند وکسی را هم از طرف خود معین نکرده باشد حاکم یکنفر امین به پیشنهاد مدعی العموم برای تصدی واداره ی اموال مولی علیه وسایر امور راجعه به او موقتا معین خواهد کرد »
*موارد تعیین قیم با وجود ولی :
۱-وقتی ولی قهری منحصر محجور شود ؛ هرگاه ولی قهری طفل محجور شود وولی منحصر باشد طبق مقررات برای محجور قیم تعیین میشود ؛ماده ی ۱۱۸۵ ق.م « هرگاه ولی قهری طفل محجور شود مدعی العموم مکلف است مطابق مقررات راجعه به تعیین قیم ، قیمی برای طفل معین کند .»
۲- هر گاه علت حجر مولی علیه جنون یا سفاهت باشد واین عوامل متصل به زمان صغر نباشد یعنی شخص بعد از بلوغ سفیه یا مجنون شود ،در اینصورت حتی با وجود ولی برای محجور قیم میشود
۳- در صورتی که ولی قهری رعایت غبطه ی صغیر را نکند ومرتکب اقداماتی شود که موجب ضرر مولی علیه گردد در اینصورت ولی طبق مقررات عزل و فرد صالحی بعنوان قیم تعیین میشود . صفحه ی ۳
* افراد پس از بلوغ و اثبات رشد، اختیار اموال خود را بر عهده میگیرند: م ۱۲۱۰ ق.م میگوید ؛« هیچکس را نمیتوان بعد از رسیدن به سن بلوغ بعنوان جنون یا عدم رشد محجور نمود مگر آنکه عدم رشد یا جنون او ثابت شده باشد .» تبصره (اموال صغیری را که بالغ شده است در صورتی میتوان به او داد که رشد او ثابت شده باشد .
*** در س: امور حسبی، جلسه ی ششم ۶/۹/۹۲ برگزار گردید:
* دادگاه صالح جهت رسیدگی به امور حجر وقیمومت : در امور را جع به حجر و قیمومت دادگاهی صالح است که اقامتگاه محجوردر حوزه ی آن قرار دارد . هر گاه متوفی کودکانی داشته باشد که درچندین نقطه اقامت داشته باشند ، دادگاهی که بدوا برای یکی از آنها قیم تعیین کرده میتواند برای دیگر صغار نیز قیم تعیین نماید واگر قیم تعیین نشده باشد دادگاهی که کوچکترین صغیر در حوزه ی آن اقامت دارد برای نصب قیم نسبت به همه ی آنها صالح است و هر گاه معلوم نباشد کدامیک از کودکان کوچکتر است هریک از دادگاههایی که صغیر در حوزه ی آن اقامت دارد صالح است . چنانچه اقامتگاه یا محل سکونت محجور در خارج از ایران باشد مرجع صالح برای رسیدگی به امور محجور در صلاحیت دادگاهی است که بدوا نصب قیم کرده است . * غایب مفقود الاثر : غایب مفقود الاثر یک اصطلاح حقوقی و بمعنای شخصی است که از غیبت او، مدت بالنسبه مدیدی گذشته واز او هیچ خبری نباشد ماده ۱۰۱۱ ق م می گوید : غایب مفقود الاثر کسی است که از غیبت او مدت بالنسبه مدیدی گذشته و از او به هیچ مجه خبری نباشد .
* شرایط تحقق محکوم حقوقی غایب مفقود الاثر :
۱-غیبت ؛ اولین عنصر تعریف حقوقی غایب غیبت است یعنی غیبت از اقامتگاه که همان مرکز مهم امور شخص میباشد . غیبت در مقابل حضور بکار میرود و زمانی غیبت مصداق پیدا میکند که اطلاعی از شخص غایب در دسترس نباشد ، غیبت را نمی توان صرفا دوری از اقامتگاه شخص دانست زیرا ممکن است شخصی مدتها از اقامتگاهش دور باشد اما محکوم غایب در مورد او صدق نکند چون از وضع اواطلاع وجود داشته است .
*** در س: امور حسبی، جلسه ی هفتم ۱۳/۹/۹۲ برگزار گردید:
۲- انقضای مدت نسبتا طولانی : دور شدن کوتاه مدت شخص از اقامتگاه هرچند خبری از او در دسترس نباشد را نمیتوان از عناصر وشرایط تحقق غیبت وغایب مفقود الاثر دانست همچنین اگر غیبت طولانی باشد اما عرفا مراجعت شخص غایب قطعی ومسلم باشد چنین شخصی غایب مفقود الاثر نیست در قانون مدت زمان مشخصی برای تحقق غیبت تعیین نشده و این امر به عرف واگذار شده و تشخیص ونظر عرف نسبت به این امور در شرایط مختلف و به اعتبار زمان ومکان متغیر ومتفاوت است و دادگاهها در خصوص مورد با توجه به عرف اظهار نظر خواهند کرد بنابراین تعیین زمان مشخص برای تحقق غیبت از قبل لازم نیست .
*عدم خبراز حیات یافوت غایب : مهمترین عنصری که در تعریف حقوق غایب در نظر گرفته شده بی اطلاعی از وضعیت غایب وعدم خبر از زنده یا مرده بودن او میباشد بنابراین در صورت معلوم بودن وضع غایب واطلاع از حیات وممات وی بعنوان غایب مفقود الاثر صادق نیست .
*چگونگی حفظ و اداره ی اموال غایب : بعد از احراز اینکه شخص غایب مفقود الاثر در خصوص حفظ اداره ی اموال او پنج حالت دارد که عبارتند از ؛
الف ) حفظ و اداره ی اموال غایب توسط نماینده ی قراردادی ب) حفظ و اداره ی اموال غایب توسط نماینده ی قانون ج) حفظ و اداره ی اموال غایب توسط دادستان د) حفظ و اداره ی اموال غایب توسط امین ها ) دادن اموال به تصرف موقت ورثه
*الف) حفظ و اداره ی اموال غایب توسط نماینده ی قراردادی : بعد از اینکه مفقود الاثر بودن مشخص غایب احراز شد چنانچه نماینده ای برای اداره ی اموالش تعیین کرده باشد ببعبارتی چنانچه شخص غایب برای اداره ی اموال خود تعیین تکلیف کرده باشد مطابق آن عمل می شود زیرا همانطور که اشخاص می توانند بطور مستقیم م مباشرتا اجرای حق نمایند وتکالیف قانونی خود راانجام دهند می توانند بطور مستقیم و از طریق انتخاب نماینده نسبت به انجام موارد فوق اقدام نماید . ودر این خصوص فرقی بین اشخاص غایب و حاضر وجود ندارد . وکیل از مصادیق نماینده قراردادی است بشرح ماده ۱۰۱۲( اگر غایب مفقود الاثر برای اداره ی اموال خود تکلیفی معین نکرده باشد وکسی هم نباشد که قانونا حق تصدی امور را داشته باشد محکمه برای اداره ی اموال او یک نفر امین معین میکند وتقاضای تعیین امین فقط از طرف مدعی العموم و اشخاص ذینفع در این امر قبول می شود ) .

*ب) حالت دوم در خصوص حفظ و اداره ی اموال غایب : صورتی است که علیرغم عدم تعیین تکلیف از طرف غایب راجع به اموالش اشخاص وجود دارند که به حکم قانون حق تصدی امور غایب را دارد مانند ولی یا قیم راجع به امور محجوری که غایب شده
*ج) توسط دادستان : گرچه بعد از احراز مفقود الاثر بودن غایب یکنفر امین توسطدادگاه برای حفظ اموال شخص غایب تعیین خواهد شد اما در فاصله ی بین غیبت و نصب امین ، دادستان عهده دار حفظ اموال غایب میباشد . صفحه ی ۴

*ماده ی ۱۱۳ ق امور حسبی در اینخصوص مقرر میدارد« حفظ و نظارت اموال غایب در مواردیکه محتاج به تعیین امین است مادام که امین معین نشده ، بهعهده ی دادستانی است که اموال در حوزه ی اویافت می شود . »

*د) اداره ی اموال غایب توسط امین :قانونگذار در صورت عدم وجود نماینده ی قرار دادی ویا نماینده ی قانونی برای اداره ی اموال غایب شخص مورد اعتمادی را بعنوان امین پیش بینی کرده است که طبق مقررات از سوی دادستان یا اشخاص ذینفع پیشنهاد وتوسط دادگاه صالح منصوب خواهد شد .
*وظایف امین در خصوص اموال مفقود الاثر : چهار وظیفه پیش بینی شده است ۱- فروش اموال ضایع شدنی ۲- فروش اموال منقول ۳- پرداخت نفقه ی اشخاص واجب النفقه ی غایب ۴- پرداخت دیون غایب .

*۱- فروش اموال ضایع شدنی : هر گاه در بین اموال غایب مال ضایع شدنی باشد امین آنرا فروخته و با وجه حاصل از آن با رعایت مصلحت غایب مال دیگری خریداری و یا به مصلحت غایب اقدام دیگری می نماید مانند آنکه پول را دربانک سپرده گذاری کند

*** در س: امور حسبی، جلسه ی هفتم ۲۰/۹/۹۲ برگزار گردید:
*۲- فروش اموال منقول :امین میتواند با اجازه ی دادستان اموال منقول را که مورد نیاز نیست بفروشد وبا پول حاصل از آن مال دیگری که بمصلحت غایب باشد بخرد و یا اقدام دیگری بنماید
*۳- پرداخت نفقه ی اشخاص واجب النفقه و دیون غایب : امین از محل وجوه نقد ویا منافع اموال غایب از فبیل اجاره بهاء ودر صورت عدم وجود وجه نقد ویا منافع ، با فروش اموال منقول وچنانچه اموال منقول کافی نباشد با فروش اموال غیر منقول نفقه ی افراد واجب النفقه و دیون غایب را میپردازد
* نکته :فروش اموال غیر منقول غایب بجز برای پرداخت نفقه و دیون غایب جایز نیست .
*۴- سایر وظایف واختیارات امین: همان وظایف واختیاراتی است که قانونگذار برای قیم مقرر کرده است
*۵- دادن اموال بتصرف موقت ورثه: بعد از گذشتن دو سال از تاریخ آخرین خبر غایب ، چون احتمال زنده بودن آن کمتر از گذشته است ، قانونگذار با در نظر گرفتن منافع وراث ، به آنان حق داده از دادگاه تقاضا کنند که اموال غایب به تصرف موقت آنها داده شود بدون آنکه مالکیتی بر آنها بوجود آید .
* شرایط دادن اموال به تصرف موقت ورثه : ۱- غایب کسی را برای اداره ی اموال خود تعیین نکرده باشد . ۲- مدت دو سال از تاریخ آخرین خبر غایب گذشته باشد ۳- تقدیم درخواست کتبی به دادگاه وانتشار آگهی در سه نوبت متوالی به فاصله ی یکماه در جراید وانقضای یکسال از تاریخ نشر آخرین آگهی ۴- وراث ضامن معرفی یا تضمین کافی بدهند ، «وراث باید برای تصرف موقت اموال غایب ضامن معرفی ویا تضمین کافی دیگری بدهند تادر صورت مراجعت غایب و یا اینکه اشخاص ثالث حقی بر اموال او داشته باشند و یا در صورت تقصیر ورثه در حفظ اموال و طلب یا نقص آن جبران خسارت آسان باشد .
* حکم موت فرضی : در مورد شخص غایب همیشه این سوال مطرح است که آیا او زنده است یا مرده ؟ تکلیف اموال و فرزندان او چیست ؟ آیا احکام شخص زنده بر وضع حقوقی غایب بار میشود یا احکام شخص مرده .؟ پاسخ همه ی این سوالات را باید با توجه به وضع خود غایب جستجو کرد زیرا اگر او زنده باشد .یا مرگ وی ثابت و مسلم گردد ، تکلیف قضیه روشن است در صورت اول احکام شخص زنده ودر صورت دوم احکام شخص مرده در مورد او جاری میشود اما مشکل در مورد غایب مفقود الاثر اینست که دلیلی بر مرگ او در دست نیست . از طرفی قرینه واماره ای هم بر زنده بودن او وجود ندارد در نتیجه مرگ یا حیات او محل تردید است وتا زمانی که حکم موت فرضی صادر نشده باشد مطابق اصل استصحاب ؛ اصل زنده بودن شخص غایب است اما بعد از انقضای مدتی که شخص عادتا زنده فرض نمیشود واقدام بصدور حکم موقت فرضی میگردد . انقضای این مدت اماره ی فوت محسوب میشود مطابق ماده ی ۱۰۱۹ ق .م. حکم موت فرضی غایب در موردی صادر میشود که از تاریخ آخرین خبر ی که از حیات او رسیده است مدتی گذشته باشد که عادتا چنین شخصی زنده نمی ماند . *** در س: امور حسبی، جلسه ی هشتم ۲۷/۹/۹۲ که در ۴/۱۰/۹۲ برگزار گردید
*درموارد۱۰۲۰ تا۱۰۲۲ ق.م. مدتهایی که شخص غایب عادتا زنده فرض نمیشود بع این ترتیب مشخص شده است
ماده ی ۱۰۲۰ ق.م. « موارد ذیل از جمله مواردی محسوب است که عادتا شخص غایب زنده فرض نمیشود
۱-وقتی که دهسال از تاریخ آخرین خبر ی که از حیات غایب رسیده است گذشته ودر انقضای مدت منظور سن غایب از ۷۵ سال گذشته باشد
۲- وقتی که یکنفر به عنوانی جزء قشون مسلح بوده ودر زمان جنگ مفقود و سه سال تمام از تاریخ انعقاد صلح بگذرد بدون اینکه خبری از او برسد هرگاه جنگ منتهی به انعقاد صلح نشده باشد مدت مزبور پنجسال از تاریخ ختم جنگ محسوب میشود
۳- وقتی که یکنفر حین سفر بحری در کشتی بوده که آن کشتی در آن مسافرت تلف شده است سه سال تمام از تلف شدن کشتی گذشته باشد بدون اینکه از آن مسافر خبری رسیده باشد .
*ماده ی ۱۰۲۱ ق .م. : در مورد فقره اخیر (بند ۳ماده ی قبلی ) اگر با انقضای مدتهای ذیل که مبداء آن روز حرکت کشتی محسوب میشود کشتی بمقصد نرسیده باشد ودر صورت حرکت بدون مقصد و بندری که از آنجا حرکت کرده ،بر نگشته و از وجود آن بهیچوجه خبری نباشد کشتی تلف شده محسوب میشود .

صفحه ی ۵

الف) برای مسافرت در بحر خزر و داخل خلیج فار س یکسال
ب) برای مسافرت در بحر عمان ، اقیانوس هند، بحر احمر، بحر سفید یا دریای مدیترانه ، بحر سیاه و بحر آزوف در شمال دریای سیاه قرار دارد مدت دو سال
ج) برای مسافرت در سایر بحار سه سال
* ماده ی ۱۰۲۲ ق.م. : اگر کسی در نتیجهئ ی واقعه ایی بغیر از آنچه در فقره ی ۲و ۳ ماده ی ۱۰۲۰ مذکور است دچار خطر مرگ گشته ومفقود شده باشد ویادر طیاره بوده و طیاره مفقود شده باشد وقتی میتوان حکم موت فرضی اورا صادر نمود که ۵ سال از تاریخ دچار شدن به خطر مرگ بگذرد. بدون اینکه خبری از حیات مفقود رسیده باشد .
* حقوق واختیارات ورثه بعد از صدور حکم موت فرضی : بعد از صدور حکم موت فرضی اموال غایب به تصرف قطعی ورثه داده خواهدشد مانند مورد مرگ واقعی ورثه مالک اموال شناخته خواهند شد . و میتوانند هر گونه تصرفی در آن بنمایند . چون بعد از صدور حکم فرضی مالک اموال غایب محسوب میشوند وهیچگونه تضمینی از آنها گرفته نمیشود پس از صدور وقطعیت حکم موت فرضی تضمیناتی که قبلا گرفته شده مرتفع خواهد شد .
* بازگشت غایب : ممکن است بعد از صدور حکم موت فرضی ودادن اموال غایب به تصرف قطعی ورثه ، شخص غایب پیدا شود ، در اینصورت ورثه باید آنچه را که از اعیان و یا عوض ویا منافع اموال مزبور حین پیدا شدن غایب موجود میباشد را به او مسترد کنند ولی مسئول اموالیکه از بین زفته و عوض آنها نیز موجود نیست نمی باشد .بعنوان مثال اگر ورثه ی خانه ی غایب را فروخته و پول آنرا خرج کرده باشند در مقابل آن مسئولیتی را نخواهند داشت زیرا بموجب قانون مالک آن مال شناخته میشده اند وتصرف آنان مالکانه بوده است .
*** در س: امور حسبی، جلسه ی هشتم ۲۷/۹/۹۲ که در ۴/۱۰/۹۲ برگزار گردید
*امور غیر مالی غایب : درباره ی امور غیر مالی غایب مفقود الاثر آنچه مورد توجه قانونگذار واقع شده واحکام خاصی به آن وضع گردیده است وضعیت همسر اوست هرگاه شخصی ۴ سال تمام غایب مفقود الاثر باشد زن او میتواند از دادگاه تقاضای طلاق نماید در اینصورت دادگاه اقدام به نشر آگهی مطابق آگهی موت فوت فرضی خواهد کرد وبعد از گذشتن یکسال از تاریخ اولین آگهی در صورتیکه خبری از غایب نرسیده باشد حکم به طلاق خواهد داد در اینصورت عده ی زوجه ی مطلقه ی غایب عده ی وفات میباشد در اینخصوص ماده ی ۱۱۵۶ ق .م. میگوید « زنی که شوهر او غایب مفقود الاثر بوده وو حاکم اورا طلاق داده باشد باید از تاریخ طلاق عده ی وفات نگهدارد » این قاعده از فقه گرفته شده واینگونه توجیح میشود که ممکن است شوهر مرده باشد
ماده ی ۱۱۵۰ ق.م. :عده عبارت است از مدتی که تاانقضای آن زنی که عقد نکاح او منحل شده است نمیتواند شوهر دیگر اختیار کند
ماده ی ۱۱۵۱ ق.م.:عده ی طلاق وعده ی فسخ نکاح سه طهر ( ۴ماه ۱۰ روز )است مگر اینکه زن با اقتضای سن ، عادت زنانگی نبیند که دراینصورت عده ی او سه ماه است
نکته :اگر غایب بعد از وقوع طلاق همسرش و گذشتن ایام عده مراجعت کند دیگر حقی نسبت به زن نخواهد داشت لکن اگر قبل از انقضای مدت عده باز گردد حق رجوع دارد یعنی میتواند با اظهار اراده ی خود مبنی بر ادامه ی از دواج اثر طلاق را از بین ببرد
*موارد نصب امین : نصب امین در موارد زیر بعمل می آید :
۱) برای اداره ی اموالیکه به مصارف عمومی اختصاص داده شده و مدیری نداشته باشد
۲) در مواردیکه خیانت متولی وقف مشخص شود
۳) در مورد سهم الارثی که ممکن است از ماترک متوفی به جنین تعلق گیرد بشرطی که جنین ولی یا وصی نداشته باشد
۴) در خصوص اداره ی اموال غایب مفقود الاثر
۵) برای اداره ی اموال شخصی که در اثر کبر سن یا بینایی و ناتوانی از اداره ی تمام یا بعض اموال خود عاجز باشد
۶) تعیین امین موقت برای محجور قبل از صدور حکم حجر و قبل از تعیین قیم
۷) نصب امین به جای وصی ایی که خیانتکار شناخته شده و عزل میشود
۸) ضم امین به ولی قهری به لحاظ کبر سن یا نا توانی او در اداره ی امور اموال مولی علیه
۹) تعیین امین برای صغاریکه ولی خاص دارند ولی در دسترس نمی باشند یا خارج از کشور و یا محبوسند
*مادهی ۷۲ ق آ.د.ک. : در مورد محجورینی که ولی یا قیم نداشته باشند دادگاه شخص دیگری را بعنوان قیم موقت تعیین میکند
والسلام با تشکر از استاد معزز ، موفق پیروز باشید به برکت صلواتی بر محمد وآل محمدو صلی ا… علیه وآله وسلم

درس هزینه و مواعد دادرسی

بسمه تعالی

درس هزینه ها ومواعد

* ابلاغ چیست ؟ ابلاغ در لغت بمعنای رساندن میباشد ودر اصطلاح حقوقی عبارتست از مطلع ساختن مخاطب از نفاد ورقه ی قضایی، طبق تشریفات قانونی .

* اقسام ابلاغ ومصادیق هر یک : ابلاغ با توجه به شخصی که ورقه ی قضایی به او ابلاغ میشود اقسامی دارد وهر کدام از این موارد مصادیقی دارند که مورد بررسی قرار میگیرد .

الف_ اقسام ابلاغ ؛ ابلاغ به دو قسم واقعی و قانونی تقسیم میشود .

۱- ابلاغ واقعی ؛ ابلاغ واقعی عبارتست از رساندن اوراق قضایی به شخص مخاطب در مورد اشخاص حقیقی یا به شخصی که صلاحیت وصول ورقه را دارد . در مورد اشخاص حقوقی توسط مامورینی که صلاحیت ابلاغ را داشته و مسئول اجرای امر ابلاغ می باشند .

۲- ابلاغ قانونی ؛ وقتی که تسلیم اوراق قضایی به خود شخص مخاطب یا شخصی که صلاحیت وصول ورقه را از طرف اشخاص حقوقی دارد میسور ومقدور نباشد ومطلع نمودن آنها از مفاد ورقه قضایی طبق تشریفات دیگری صورت بگیرد ابلاغ قانونی محسوب میشود . وچنین ابلاغی هم نیز صحیح ومعتبر میباشد ولی ممکنست آثار آن با ابلاغ واقعی در برخی از موارد تفاوت نماید . ومصادیق ابلاغ واقعی : در موارد زیر ابلاغ واقعی محسوب میشود .
۱- تسلیم اوراق قضایی به شخص حقیقی مخاطب واخذ رسید از او .
۲- چنانچه مخاطب پس از گرفتن اخطاریه وملاحظه ی آن اخطاریه را پس بدهد و یا رسیدی مبنی بر اخذ ورقه ی قضایی به مامور ابلاغ ندهد این ابلاغ واقعی محسوب میشود
۳- ابلاغ اوراق قضایی به رئیس دفتر شخص حقوقی که مخاطب قرار گرفته یا قائم مقائم رئیس در اشخاص حقوقی عمومی ودولتی وسازمانهای تابعه که شامل ادارات دولتی یا سازمانهای وابسته به دولت، موسسات مامور خدمات عمومی وشهرداریها وموسساتی که تمام یا بخشی از سرمایه ی آنها متعلق به دولت است . ابلاغ به مسئول دفتر یا قائم مقام او دردعاوی مربوط به شعب اشخاص حقوقی دولتی وعمومی وسازمانهای تابعه

۵- ابلاغ اوراق قضایی به مدیر یا قائم مقام او یا دارنده ی حق امضاء در دعاوی راجع به اشخاص حقوقی ، حقوق خصوصی مثل شرکتهای خصوصی. ۶- ابلاغ اوراق قضایی به رئیس دفتر اداره ی امور ورشکستگی یا مدیر تصفیه ی شرکت ورشکسته . * اقسام ابلاغ واقعی؛الف –اشخاص حقیقی ب- اشخاص حقوقی دولتی و عمومی و شعب آنها ج- شخص حقوقی خصوصی د- شخص حقوقی ور شکسته الف –اشخاص حقیقی ؛

۱- ابلاغ به شخص مخاطب در شخص حقیقی در صورتیکه اوراق را بگیرد ورسید بدهد

۲- ابلاغ به شخص مخاطب در شخص حقیقی که اوراق را گرفته رسید ندهد یاگرفته ومطالعه کرده ومسترد نماید در هر صورت رسید ندهد اما در هر صورت ابلاغ را میخواند . ب- اشخاص حقوقی دولتی و عمومی و شعب آنها؛ ۱-ابلاغ به مدیر دفتر یا قائم مقام شخص حقوقی دولتی ، عمومی ، موسسات وابسته به دولت ۲- ابلاغ به مدیر دفتر یا قائم مقام شعب حقوقی دولتی ، عمومی ، موسسات وابسته به دولت ج- شخص حقوقی خصوصی ؛ ابلاغ اوراق قضایی به مدیر یا قائم مقام ، یا دارنده ی حق امضاء در اشخاص حقوقی خصوصی

د- شخص حقوقی ور شکسته ؛ ابلاغ اوراق قضایی به رئیس دفتر اداره ی تصفیه امور ورشکستگی یا مدیر تصفیه ی شرکت ورشکسته .
* مصادیق ابلاغ قانونی ؛

الف- مصادیق ابلاغ قانونی نسبت به اشخاص حقیقی
۱- امتناع از گرفتن اوراق قضایی: درصورتیکه مخاطب از گرفتن اوراق قضایی امتناع کند مامور ابلاغ ا متناع اورا در برگه ی اخطاریه یا ورقه ی قضایی قید میکند و بر میگرداند . لازم بذکر است که اوراق قضایی در صورتیکه مخاطب در
گرفتن آن امتناع کند باید در محل اقامتگاه مخاطب صورت گیرد والا چنانچه در غیر اقامتگاه مخاطب مثلا داخل خیابان اخطاریه واوراق قضایی به مخاطب ارائه شود و نامبرده از گرفتن آن خودداری کند باید حتما مامور ابلاغ مجددا به محل اقامتگاه مخاطب مراجعه کند دراین مرحله اگر مخاطب از گرفتن اوراق قضایی خودداری کرد مامور آنرا گزارش کند و اوراق را به مرجع مربوط پس دهد ( نگرفتن ابلاغیه حتما در نشانی اقامتگاه اوباید بعمل آید ) صفحه ی۱
۲- عدم حضور مخاطب در نشانی تعیین شده و ابلاغ به بستگان یا خادمین او : یعنی هرگاه مامور ابلاغ نتواند اوراق را به شخص مخاطب برساند باید در نشانی تعیین شدهیعنی اقامتگاه مخاطب به یکی از بستگان یا خادمان او که سن ووضعیت ظاهری آنها برای تمیز اهمیت اوراق قضایی کافی باشد ابلاغ نماید ونام و سمت گیرنده اخطاریه را در نسخه ی دوم قید و آنرا اعاده کند . * نکته ی۱: تحویل اوراق به بستگان یا خادمان مخاطب حتما باید در نشانی تعیین شده در اخطاریه یا نشانی واقعی مخاطب صورت گیرد ودر غیر اقامتگاه مخاطب ابلاغ به بستگان و خادمین مخاطب صحیح نیست . نکته ی ۲ : منظور از بستگان کلیه ی اشخاصی هستند که بنحوی با مخاطب علاقه، وابستگی خویشاوندی سببی یا نسبی دارند ومنظور از خادم کسی است که بنحوی متصدی انجام امور مخاطب بوده وتکلیف انجام خدمتی را نسبت به او داشته باشد مانند نوکر ، نگهبان ، منشی وخدمهی منزل
نکته ی ۳:ابلاغ اوراق به محجورین باید حسب مورد به ولی یا قیم و سایر نمایندگان آنها انجام شود نکته ی ۴ : بستگان یا خادمین مخاطب باید سن آنها در حدی باشد که اهمیت اوراق را تشخیص دهند و لزومی ندارد که حتما بالغ باشند مثال ؛ اگر بستگان یا خادمین پسر ۱۴ ساله ای باشد بخاطر اینکه عرفا اهمیت اوراق قضایی را میداند چنین ابلاغی صحیح است .
بسمه تعالی درس هزینه ها ومواعد به بیان استاد عالیقدر جناب آقای فراشیانی جلسه ی دوم ۱۱/۹/۹۲
۳- استنکاف بستگان یا خادمان از گرفتن اوراق یا عدم حضور آنهایعنی بستگان وخادمان در نشانی تعیین شده که مطابق ماده ی ۷۰ ق آ.د.م. چنانچه بستگان یا خادمان مخاطب در محل حضور نداشته باشند ویادر صورت حضور از گرفتن اوراق استنکاف نمایند مامور ابلاغ این موضوع رادر نسخ اخطاریه قید ونسخه ی دوم رادر محل تعیین شده الصاق و نسخه ی اول را بهمراه برگها در صورت وجوو برگ به ضمیمه همراه با گزارش به دفتر دادگاه بر میگرداند.
*نکته : چنانچه شخص مخاطب نیز علاوه بر بستگان وخادمان در محل حضور نداشته باشد بشرح مذکور اقدام میگردد
۴- وجود سابقه ی ابلاغ در پرونده وعدم امکان ابلاغ به لحاظ عدم حضور مخاطب وبستگان وخادمین بموجب ماده ی۷۹ ق آ.د.م. هر گاه یکی از طرفین دعوا محلی را که اوراق اولیه در آن محل ابلاغ شده یا محلی را که برای ابلاغ اوراق انتخاب کرده تغییر دهد و همچنین در صورتیکه نشانه ی معین در دادخواست اشتباه باشد باید فوری محل جدید و مشخصات صحیح را به دفتر دادگاه اطلاع دهد وتا وقتی که به این ترتیب عمل نشده است اوراق در همان محل سابق یا محلی که در دادخواست معین شده ابلاغ میشود .

نکته ی ۱: سابقه ی ابلاغ در هر مرحله از دادرسی برای همان مرحله قابل اعمال است بنابراین سابقه ی ابلاغ مرحله ی بدوی تاثیری در مرحله ی تجدید نظر ندارد

نکته ی ۲ : مرحله ی واخواهی در واقع مرحله ی جدا از مرحله ی بدوی نیست بنابراین سابقه ی ابلاغ در مرحله ی بدوی برای واخواهی موثر است نکته ی ۳ : زندان اقامتگاه محسوب نمیشود واگر اخطاریه در زندان ابلاغ شده و شخص زندانی آزاد شده باشد ابلاغ قانونی در محل زندان مجوز ندارد نکته ی ۴: سابقه ی ابلاغ در ابلاغ اجرائیه نیز معتبر است واجرائیه به آخرین نشانه ی محکوم علیه ابلاغ میشود . * ۵ ابلاغ قانونی به مخاطبین غیر محصور : بموجب مادهی ۷۴ ق آ.د.م. در دعاوی راجع به اهالی محل معین اعم از ده یا شهر یا بخشی از شهر که عده ی آنها عرفا غیر محصور است تشریفات ابلاغ در دو مرحله صورت می گیرد الف- ابلاغ دادخواست و ضمائم آن به شخص یا اشخاصی که مدعی آنها را معارض خود معرفی می کند ب- آگهی مفاد دادخواست و پیوستهای آن طبق ماده ی ۷۳ ق آ.د.م. در روز نامه های کثیر الانتشار برای یک نوبت . ۶- ابلاغ به اشخاص مجهول المکان بموجب ماده ۷۳ ق آ.د.م. در صورتیکه خواهان نتواند نشانی خوانده را معین نماید یا خوانده در نشانی تعیین شده توسط خواهان شناخته نشود یا نشانی او قبل از ابلاغ تغییر کرده باشد وخواهان هم نتواند نشانی دقیق اورا تعیین واعلام نماید ومامور ابلاغ هم نتواند نشانی اورا پیدا کند بنا بدرخواست خواهان و بستور دادگاه مفاد دادخواست یک نوبت در یکی از روزنامه های کثیر الانتشار به هزینه ی خواهان آگهی خواهد شد .
نکته ی ۱: چنانچه جلسات دادرسی تجدید شود برای هر جلسه بنظر میرسد که دعوت خوانده ی مجهول المکان ازطریق نشر آگهی لازم باشد .
نکته ی ۲: رای غیابی در صورت مجهول المکان بودن محکوم علیه باید از طریق نشر آگهی به او ابلاغ شود وهزینه های نشر آگهی در هر حال با خواهان است .
۷- ابلاغ به شرکای ملک یا قنات : در دعاوی راجع به شرکای ملک یا قنات یا مجاری میاه وحق آبه ی رودخانه و چاههای عمیق و سایر حقوق راجع به آن که تعداد خواندگان بیشتر از ۱۵ نفر باشد
برخی عقیده دارند که علاوه برابلاغ دادخواست وضمائم به دو نفر از شرکاء که سهام زیادتری دارند باید مفاد دادخواست وپیوستهای آن در روزنامه ی رسمی و یکی از روزنامه های کثیر الانتشار که وزارت دادگستری در مرکز و شهرستانها برای آگهی های رسمی معین میکند سه دفعه ی متوالی آگهی شود ولی بنظر میرسد که سه نوبتی که ابلاغ از طریق روزنامه بشرح نظریه ی مذکور نباشد وچنانچه عده ی اشخاص غیر محصور باشند مطابق ماده ی ۷۴ ق آ.د.م. یک نوبت آگهی در روزنامه ی رسمی و یکی از روزنامه ی کثیر الانتشار غیر از ابلاغ به شرکائی که سهم زیادتری دارند کفایت کند واگر عده ی آنها محصور باشد ضرورتی به ابلاغ از طریق نشر آگهی نیز نخواهد بود صفحه ی ۲

نکته : راجعئ به نشانی صادر کنندگان چک چنانچه به اقامتگاه واقعی او دسترسی حاصل نشود و خواهان نیز از معرفی اقامتگاه واقعی او اظهار ناتوانی کند در اینکه نشانی بانکی نشانی قراردادی مخاطب محسوب میشود یا لازم است صادر کننده ی چک از طریق نشر آگهی بنا بدرخواست خواهان دعوت گردد . در امر کیفری مطابق ماده ی ۲۲ قانون صدور چک نشامی بانکی نشانی قانونی مخاطب محسوب میشود ونیازی به دعوت مخاطب متهم از طریق نشر آگهی نیست اما در امور حقوقی بین حقوقدانان و همچنین رویه ی قضایی اختلاف نظر است عده ای مقررات ماده ی ۲۲ به امر حقوقی تسری میدهند و بدون نیاز به انتشار آگهی خوانده را از نشانی با نکی دعوت می کند .
* مصادیق ابلاغ قانونی به اشخاص حقوقی : اول ؛ ابلاغ به اشخاص حقوقی دولتی ومانند آن ، بموجب ماده ی ۷۵ ق آ.د.م. در خصوص ابلاغ به ادارات دولتی وسازمانهای وابسته به دولت وموسسات مامور خدمات عمومی وشهرداریها ونیز موسساتی که تمام یا بخشی از سرمایه ی آنها متعلق به دولت وهمچنین دعاوی مربوط به شعب مراجع فوق الذکر یا وابسته به دولت در صورت امتناع رئیس دفتر یا قائم مقام اواز اخذ اوراق مامور ابلاغ منحصرا مراتب امتناع را در برگ اخطاریه گزارش واوراق را بدفتر دادگاه پس میدهد ودر اینصورت ابلاغ قانونی محسوب خواهد شد . دوم ؛ ابلاغ به اشخاص حقوقی خصوصی وغیر دولتی ، منظور از این اشخاص اشخاص حقوقی خصوصی است و شامل آندسته از اشخاص میشود که در ماده ی ۷۵ ق آ.د.م. ونبصره ی آن نامی از آنها به میان نیامده است بنابراین راجع به این اشخاص در صورت عدم امکان ابلاغ اوراق بمدیر شرکت یا قائم مقام او ویا دارنده ی حق امضاء این اوراق به مسئول دفتر موسسه بارعایت مقررات مواد ۶۸-۶۹و۷۲ ق آ.د.م. ابلاغ میشود و این ابلاغ قانونی محسوب میشود .
نکته ی ۱: در صورتیکه مدیر یا قائم مقام یا دارنده ی حق امضاء از گرفتن اوراق امتناع نمایند مامور ابلاغ امتناع آنها را گزارش میکند ودر اینصورت ابلاغ قانونی است . نکته ی ۲: ابلاغ اوراق قضایی از طریق روزنامه به اشخاص حقوقی حقوق خصوصی مصداق ندارد بلکه بر اساس تبصره ی ۱ ماده ی ۷۶ در صورت عدم امکان ابلاغ در محل تعیین شده بعنوان اقامتگاه اشخاص حقوقی حقوق خصوصی اوراق به آخرین محلی که اداره ی ثبت شرکتها معرفی نماید صورت میگیرد یعنی آخرین نشانی شرکت در ثبت شرکتها.
نکته ی ۳: ابلاغ اوراق دعوا مربوط به شرکتها ی منحل شده که دارای مدیر تصفیه هستند باید به مدیر تصفیه ابلاغ شود ودر صورت امتناع از گرفتن اوراق این امر گزارش میگردد و ابلاغ قانونی محسوب خواهد شد . نکته ی ۴: راجع به اشخاص حقوقی دولتی و موسسات مربوطه نیز دعوت ازطریق انتشار آگهی مصداق ندارد .
* نحوه ی ابلاغ اوراق به اشخاصیکه در مقر دادگاه رسیدگی کننده به پرونده اقامت ندارد : مطابق ماده ی ۷۷ ق آ.د.م. اگر خوانده در حوزه ی دادگاه دیگری اقامت داشته باشد دادخواست وضمائم آن توسط دفتر آن دادگاه مطابق مقررات ابلاغ میشود وسایر اوراق قضایی نیز بهمین صورت ابلاغ میگردد واما اگر در محل اقامت خوانده دادگاهی نباشد اوراق قضایی توسط مامورین انتظامی یا بخشداری یا شورای اسلامی محل یا بوسیله ی پست سفارشی دو قبضه به مخاطب مطابق مقررات ابلاغ میشود واین اشخاص وظیفه ی مامورین ابلاغ رادر ابلاغ واعاده ی اوراق انجام میدهند . * ابلاغ به زندانیان : چنانچه مخالب اخطاریه در بازداشتگاه یا زندان باشد اوراق قضایی بوسیله ی اداره ی زندانی به زندانی ابلاغ میشود لازم بذکر است که در ابلاغ به زندانی با توجه به حضور نامبرده در زندان ابلاغ به شخص مخاطب صورت میگیرد وابلاغ به بستگان مصداق ندارد توضیحا اینکه چنانچه اخطاریه بمنظور شرکت در جلسه ی دادرسی باشد رویه ی قضایی دلالت بر این دارد . علاوه بر اخطاریه ، نامه ای خطاب به زندان از طرف دادگاه نوشته میشود با این مضمون که در صورت تمایل زندانی به حضور درجلسه ی دادگاه تمهیدات لازم جهت حضورش توسط زندان بکار گرفته شود
* ابلاغ به کارکنان دولت و شرکتها وموسسات مامور به خدمات عمومی : بموجب ماده ی ۶۸ ق آ.د.م. برای ابلاغ در محل کار کارکنان دولت و موسسات مامور به خدمات عمومی وشرکتهای دولتی اوراق ابلاغ به کارگزینی قسمت مربوطه یا یا نزد رئیس کارمند مربوطه ارسال میشود وکارگزینی یا رئیس کارمند مسئول اجرای ابلاغ میباشند . ومطابق مقررات می بایست اوراق را به کارکنان خود ابلاغ وظرف ۱۰ روز نتیجه را اعاده کند
* ابلاغ به زن شوهر دار: مطابق تبصره ی ۲ ماده ی ۶۸ ق آ.د.م. در مواردیکه زن در منزل شوهر سکونت ندارد ابلاغ اوراق در محل سکونت خودش یا محل کار او بعمل می آید ودر صورتیکه زن در منزل شوهر سکونت داشته باشد اوراق در همان منزل شوهر ابلاغ میشود .
* ابلاغ در خارج از کشور : بموجب ماده ی ۷۱ قانون آ.د.م. ابلاغ دادخواست در خارج از کشور بوسیله ی مامورین کنسولی یا سیاسی ایران بعمل می آید وماموران یاد شده مراتب را از طریق وزارت امور خارجه و اداره ی دادگستری به اطلاع دادگاه میرسانند وچنانچه در کشور محل مخاطب مامور سیاسی و کنسولی میباشد این اقدام را وزارت امورخارجه بطریقی که مقتضی بداند انجام میدهد ، بخشنامه ی شماره ی ۶۶/۳۴ مورخه ی ۲۰/۱۰/۶۶ شورای عالی قضایی نحوه ی نوشتن نشانی مخاطب را معین نموده که باید نشانی مخاطب با الفبای لاتین نوشته شود واگر مخطب خارجی باشد نام وی با حروف لاتین نوشته میشود .
نکته : هر یک از اصحاب دعوا یا وکلای آنها اقامتگاهشان غیر از محل مقر دادگاه رسیدگی کننده هب پرونده باشد میتوانند محلی را بعنوان نشانی خود جهت ابلاغ آن در شهر مقر دادگاه انتخاب و بدادگاه اعلام نمایند که در اینصورت ابلاغات در نشانی تعیین شده صورت خواهد گرفت ( جهت تسریع در ابلاغ ) صفحه ی ۳

*بسمه تعالی درس هزینه ها ومواعد

*اوراق مشمول ابلاغ : برخی از اوراق مشمول ابلاغ را بشرح زیرمیتوان نامبرد ۱) برگ دادخواست . پیوستهای آن ۲) اخطارریه ی دعوت طرفین به جلسه دادرسی ۳) اظهارنامه ۴) احضاریه ی گواه ۵) دادنامه

۶) احضار نامه ی متهم

۷) جلب متهم

۸) اوراق واحکام و تصمیمات دیوان عدالت اداری

۹) برگ اجرائیه

۱۰ ) اوراق واخواست اسناد تجاری

۱۱) اوراق واحکام صادره ی هیاتهای تخلفات اداری و….

* وسیله ی ابلاغ : منظور از وسیله ی ابلاغ اشخاصی هستند که وظیفه ی ابلاغ اوراق قضایی را انجام میدهند؛

اول؛ مامورین ابلاغ بطور عام : الف- مامورینی که کارمند قوه ی قضائیه هستند ، این کارمندان در واحد ابلاغ و اجرای دایره ی اجرای احکام اشتغال بکار داشته و زیر نظر دایره ی ابلاغات و قاضی اجرای احکام انجام وظیفه مینمایند .
ب- مامورینی که وظیفه اصلی آنها ابلاغ اوراق قضائی است ولی به حکم قانون مامور ابلاغ تلقی نمیشوند وعبارتند از ۱- رئیس کارگزینی یا رئیس مستقیم کارکنان دولت وشهرداریها و موسسات مامور خدمات عمومی و شرکتهای دولتی در ابلاغ به مخاطب در محل کار آنها . ۲- مامورین کنسولی یا سیاسی ایران مستقر درخارج از کشور برای ابلاغ اوراق قضایی در خارج از کشور ۳- وزارت خارجه در صورتیکه در کشور محل اقامت خوانده ماموین کنسولی یا سیاسی نباشند ۴- مامور انتظامی در صورت محول شدن امر ابلاغ و اوراق در آن محل دادگاه باشد مامورین ابلاغ محسوب میگردد ، یا بخشداری یا شورای اسلامی محل در صورتیکه در محل اقامت خوانده دادگاهی نباشد .
۵- اداره ی زندان برای ابلاغ به مخاطب زندانی .
دوم ؛ مامورین ابلاغ بمعنی خاص : مامورین ابلاغ بطور اخص به مامورین و ضابطین دادگستری گفته میشود که ابلاغ اوراق و اجرای تصمیمات قضایی را بموجب قانون انجام میدهند
سوم؛ سایر موارد بموجب ماده ی ۳۳ لایحه قانونی تشکیل دادگاههای عمومی وانقلاب ، میتوانند امر ابلاغ را بهر نحو و سیله ی دیگری که صلاح و مقتضی بدانند انجام بدهند .
*کیفیت و نحوه ی ابلاغ اوراق قضایی : مامور ابلاغ باید موارد زیر را درنسخه ی اول و دوم ابلاغ نامه تصریح نمایند
۱- نام ومشخصات خود بطور روشن و خوانا
۲- نا کسی که دادخواست به او ابلاغ شده با تعیین اینکه چه سمتی نسبت به مخاطب اخطاریه دارد
۳- محل وتاریخ ابلاغ با تعیین روز وماه وسال با تمام حروف .
*نکته ۱): تاریخ ابلاغ علاوه بر تعیین آن در برگ ابلاغ شده در رونوشتی که بطرف تسلیم میشود باید قید گردد
*نکته ی ۲): مقررات ماهیتی مربوط به نحوه ی ابلاغ اوراق قضایی به شرحی که بیان شد مثل ابلاغ واقعی وقانونی باید رعایت گردد
* اثر عدم رعایت مقررات ابلاغ و ضمانت اجرای آن : چنانچه اوراق قضایی مطابق مقررات ذکر شده ابلاغ نشود مرجع قضایی راسا بدون درخواست اشخاص ذینفع ابلاغ را باطل خواهد کرد وباید مجددا نسبت به ابلاغ اوراق قضایی اقدام شود البته باید توجه شود که چنانچه در نظر دادگاه ابلاغ محرز باشد عدم رعایت تشریفات مانع رسیدگی واتخاذ تصمیم یا صدور رای نخواهد بود وچنانچه مخاطب بموضوع ابلاغ عمل نموده باشد صفحه ی ۴
از آنجا که هدف از ابلاغ مطلع ساختن مخاطب از مفاد اخطاریه است تا بموضوع ابلاغ عمل نماید در این حالت شخصی که دردادگاه حاضر حاضر شده یا لایحه ارسال کرده از مفاد آن مطلع شده و ضرورتی به ارسال مجدد آن نبوده ولی اگر مخاطب بموضوع ابلاغ عمل ننموده باشد در صورت ایراد مخاطب وحتی بدون ایراد دادگاه راسا اخطاریه را که خلاف مقررات ابلاغ شده باطل میکند ومجددا نسبت به آن اقدام خواهد نمود .
* نکته : درمواردیکه ابلاغ بصورت قانونی است اگر مخاطب مدعی عدم اطلاع از آن باشد مطابق مقررات به ادعای او توجه خواهد شد مثلا در امر واخواهی پس از ابلاغ رای غیابی اگر ابلاغ بصورت قانونی باشد محکوم علیه با ادعای عدم اطلاع از مفاد رای خارج از مهلت اقدام به واخواهی کند به ادعای او دادگاه رسیدگی میکند . واگر اطلاع مخاطب قبل از اقدام به واخواهی در مهلت ۲۰ روزه محرز نشود دادخواست واخواهی خارج از مهلت تقدیم شده است مورد پذیرش قرار خواهد گرفت .
(((هزینه هاونحوه ی محاسبه ی ووصول آن )))
*مفهوم هزینه :منظور از هزینه ها وجوه نقدی است که مدیر دفتر موظف به محاسبه ووصول آنها از شاکی یا خواهان یا وکلای آنان میباشد . واین هزینه ها به هنگام طرح شکایت یا تقدیم دادخواست محاسبه و پرداخت میگردد .
* اقسام هزینه ها : بطور کلی هزینه ها شامل
۱- هزینه های دادرسی یعنی هزینه ی مربوط به احکام و قرار ها و امور حسبی و هزینه ی برگهایی که به دادگاه تقدیم میشود
۲- هزینه ی دفتر
۳- مالیات حق الوکاله ی آنها وحق تعاون وسهم کانون وکلا
۴- هزینه ی انتشار آگهی
۵- هزینه ی اجرای احکام .

ادامه مطلب

صلوات بر نبی گرامی اسلام حضرت محمد بن عبدا… صلی ا… علیه وآله وسلم

باسمه تعالی؛ نمونه سوالات امتحانی همراه پاسخ مربوط به درس بایگانی اسناد و مدارک به راهنمایی استاد معزز زاهدیان

۱-مدیریت فرمها را شرح داده بیان کنید چه اهدافی در خصوص مدیریت فرمها دنبال میشود ؟

ایجادواستفاده ی فرمهای مختلف ولازم،که براساس اصول وضوابط علمی تهیه شده وبمنظوریکنواختی عملیات اجرایی یک سازمان بکارمیرودرا مدیریت فرمها می نامند

۲-مدیریت اسناد را تعریف کنید ؛

برنامه ی لازم برای تسهیل وتسریع در حصول مکاتبات ، اسناد و مدارک، از مرحله ی ایجاد نامه تا امحاء اوراق زاید را، مدیریت اسناد نامند

۳-بررسی معنی سند از دیدگاه اصول حسابداری و فقه حقوق اسلامی را بیان کنید ؛

از دیدگاه فقه، روات یا ناقلان یک حدیث را سند میگویند یعنی اینکه سند حدیث منقول از کدام شخصیت معتبر است .

وازدیدگاه حسابداری، به نوشته ای که ذمه اشخاص را در قبال دیگران مشغول نمایدویا بیانگر پرداخت و خرید و حکایتی از وقوع عقدی بنماید سند می گویند .

۴-تعریف اداری سند و ارکان سند و مقایسه ی سند با مدرک را بنویسید:

از دیدگاه اداری به نوشته ایکه گویای انجام خدمت ویا فعالیتی از طرف افراد یا سازمانی نسبت به دیگران را بیان کند سند میگویند

وارکان سند عبارتند از تاریخ ویا شماره ، امضاء یا اثر انگشت و یا مهر .

سند ومدرک دو واژه ی مترافند، لکن آنچه ایندو را از یکدیگر متمایز می ساز د عام بودن مدرک است به مکتوبات مورد استناد سند و به اشیاء مورد استناد هم مدرک میگویند

۵- تعریف سند از نظر حقوقی و علم کتابداری را بیان کنید ؛

در علم حقوق به نوشته هایی که در مقام دفاع از موضوعی قابل استناد باشدسند می گویند

در علم کتابداری به هر نوشته ای از قبیل خطی ، چاپی ، عکسی و یا بصورتهای دیگر که بتوان از محتوای آن اطلاعاتی را بدست آورد نیز سند می گویند

۶- سند از دیدگاه بایگانی را بیان کنید:

کلیه ی اوراق،مراسلات، دفاتر، پرونده ها، عکسها، نوشته ها ، کلیشه ها، نمودارها، فیلمها، نوارهای ضبط شده ودیگر اسنادیکه بطور دائم وغیر دائم در تصرف دولت باشد و ارزش اداری ، مالی، اقتصادی، قضایی، سیاسی ، فرهنگی ، علمی، فنی و تاریخی داشته نگهداری دائمی آنها لازم باشد سند گفته میشود .

۷- فلسفه ی سند نویسی چیست ؟ استوار ساختن اساس مالکیت وامنیت قضایی هدف نوشتن اسناد است که هدف حقوقی را تعقیب میکند .

۸- تقسیم بندیهای سند کدامست ؟ اسناد به سه دسته تقسیم شده اند ۱- اسناد جاری یا رایج ۲- اسناد غیر جاری ۳- اسناد را کد

۹-ارزش سند چیست ؟ انواع ارزشهای آنرا نام ببرید .

درجه اهمیت وبهره برداری هرسندبراساس مقررات جامعه را ارزش سندمیگویند. ارزشها عبارتند از : اداری ، مالی ، حقوقی ، تاریخی ،علمی ، فرهنگی ونظامی

۱۰- پرونده را تعریف و انواع آنرا بنویسید :

مجموعه ی اسناد و مدارکی که دارای وجه مشترک خاص بوده ودر یک پوشه با رعایت اصول و حفظ تقدم وتاخر زمانی تنظیم ونگهداری شود را پرونده نامند

دو گروه است پرونده های موضوعی و پرونده های اسمی

۱۱-چهار مورد از اصول پرونده را بنویسید .

عنوان پرونده ، کد پرونده ، ضبط یک نسخه از هر سند، رعایت نظم وترتیب ، حفظ ونگهداری ضائم اسناد هراه باآن، برگ شماری اسناد، پیشگیری از افزایش اسناد بیشتر از ۵۰۰ برگ، استفاده از فرمها، برگه ها، کارتها

۱۲ -انواع فرمهای پرونده را بنویسید ؛فرم محتویات پرونده / فرم ارجاعی پرونده /فرم درخواست پرونده /فرم و یا کارت جانشین پرونده

۱۳-محاسن فرم درخواست پرونده را بنویسید ؛مسئولیت گیرنده ی پرونده مشخص میگردد / آمار ورود وخروج پرونده ها در بایگانی در همه اوقات/

۱۴- محاسن فرم جانشین پرونده ؛

بیانگراطلاعات پرونده هنگام خروج آن از بایگانی/راهنمای پیگیری پروندهای خارج شده ازبایگانی/تعیین کننده ی تعداد افرادیکه از پرونده استفاده کرده اند

۱۵- فن بایگانی را تعریف کنید و ویژگیهای آنرا نام ببرید ؛

فن بایگانی عبارتست از طبقه بندی، تنظیم ، حفظ ونگهداری اسناد ومدارک به نحویکه بتوان به سرعت و با سهولت واطمینان و با درنظر گرفتن توسعه پذیری ، به سند ومدرک مورد نیاز دسترسی پیدا نمود .

ویژگیهای بایگانی عبارتند از ؛ سرعت ،سهولت ، اطمینان ، توسعه پذیری

۱۶- تعریف بایگانی از دیدگاه پایه واساس هر سازمان و بایگانی را بیان کنید ؛

پیدایش سازمانهاوموسسات براساس مدارک واسناداست وبرای نگهداری اسنادنیازمندبایگانی هستیم با این وصف بایگانی را پایه واساس هر سازمان باید شمرد

۱۷- آرشیو را تعریف وتفاوت آنرا با بایگانی بنویسید ؛

به نگهداری اسناد ومدارکی که بر اساس قانون ارزش نگهداری آنها دائمی و همیشگی باشد آرشیو میگویند لکن اسناد و مدارک بایگانی ارزش نگهداری دائمی وهمیشگی ندارند و با گذشت زمان از ارزش اسناد بایگانی کاسته ولی به ارزش مدارک واسناد آرشیو افزوده میشود

۱۸- روش ترکیبی حرف وعدد را شرح دهید ؛

دراین روش بعلت زیادی پرونده ها،علاوه براستفاده ازحروف اول نام ویا موضوع شماره ردیف که بیانگرتعدادپرونده های آن حرف میباشد به آن می افزائیم

۱۹- روش الفبایی ساده را توضیح دهید ؛

هر گاه پرونده ها بر اساس حروف الفبا تنظیم وطبقه بندی شده باشد آنرا بایگانی به روش بایگانی الفبایی ساده می نامند

۲۰- روش بایگانی متوالی را شرح دهید ؛

در این روش به هر پرونده یک شماره ردیف داده میشود و سپس فهرست الفبایی یا موضوعی را در مقابل هر شماره درج می نهیم و مدارک واسناد مربوط به هر کدام را در پرونده مربوطه قرار میدهیم .

۲۱- کدام روش بایگانی فقط به پرونده های اسمی کاربرد دارد ؟ روش شماره گذاری حرف اول و دوم معمولا برای پرونده های اسمی بکار برده میشود

۲۲- روش شماره گذاری حرف اول و دوم را با مثال توضیح دهید :

در این روش حروف الفبا از شماره ی ۱ الی ۳۲ عددگذاری شده و شماره ی حروف اول و دوم نام خانوادگی اشخاص را در ردیفهای اول و دوم نوشته و برای اولین کسیکه این شماره ها را دارد بترتیب شماره میدهیم اولی ۱ و دومی ۲ و سومی الخ

۲۳- کد عناوین پرونده های ذیل را بر اساس روش های بایگانی را بنویسید :

۲۴-کد عناوین پرونده های ذیل را بر اساس روشهای حرف اول و دوم بنویسید:

۲۵- کاربرد کدامیک از روشهای بایگانی برای پرونده ی های موضوعی با حجم زیادی مورد استفاده قرار میگیرد :

روش شماره گذاری محدود؛ که در این روش موضوعات را به چند دسته ی کلی تقسیم و هر دسته را به تقسیمات فرعی مرتبط به آن مشخص میکنیم مثلا( امور اداری یک عنوان کلی است که زیر شاخه هایش عبارتند از بخشنامه های اداری ، تشکیلات مصوبه ، مکاتبات اداری ، امور بایگانی و….) . کد های ۱۰ الی ۹۹ را به عنوان اصلی امور اداری تخصیص داده و برای هر کدام از زیر شاخه هایش یکی از شماره های مربوط به امور اداری را تخصیص میدهیم یعنی ۱۱ و.. ..

۲۶- روشهای شماره گذاری محدود را شماره گذاری مرکب را مقایسه کنید :

در روش شماره گذاری محدود ،کد پرونده های فرعی در ادامه ی کد عنوان اصلی بترتیب ادامه می یابد مثلا اگر کد پرونده ی اصلی ۱۰ باشد پرونده های فرعی آن ۱۱، ۱۲ و …. خواهد بود ولی در روش شماره گذاری مرکب پرونده ی اصلی کدی مشخص وثابت دارد وبه پروندهها ی فرعی آن کد مجزا و عناوین فرعی بعدی کد سومی را بخود اختصاص خواهد داد

۲۷- روش شماره گذاری ده دهی یا دسیمال را توضیح دهید همچنین تعیین کنید این روش در چه مواردی کاربرد دارد :

در این روش کلیه ی موضوعات بایگانی به ده عنوان کلی تقسیم میشود مثلا به هر یک کد های ۱۰۰، ۲۰۰، ۳۰۰و…. داده میشود سپس هریک از آنها به ۱۰ قسمت دیگر تقسیم شده کدهای ۱۱۰، ۱۲۰ ، ۱۳۰ و …. و بعد از این کد ۱۱۰ را به دو دسته ی دیگر تقسیم کرده و کدهای ۱۱۱، ۱۱۲، ۱۱۳ و ….. داده میشود این روش در بایگانیهای موضوعی با حجم متوسط یا زیاد مانند کتابخانه ها قابل استفاده میباشد

۲۸- روش تنظیم پرونده ها بر اساس مناطق جغرافیایی با ذکر کاربرد توضیح دهید:

دراین روش پرونده ها بر اساس نام مناطق جغرافیایی بترتیب کشور،استان، شهرستان، بخش ، روستا و…. کد گذاری وطبقه بندی میشود کاربرد برای پرونده های اسمی جغرافیایی میباشد

۲۹- روش تاریخی را توضیح وکاربرد آنرا بنویسید:

دراین روش پروندههابراساس زمان موردنظر بایگانی ونگهداری میشود مانند روز یا هفته یا ماه یا سال وکاربرد آن در مورد پرونده های اسمی موضوعی است

۳۰- انواع با یگانی را بر اساس جاومکان نام برده یکی را به دلخواه توضیح دهید :بایگانیها عبارتند از؛

متمرکز؛ که همه اسناد در یک مکان ومتمرکر نگهداری میشود و واحد های زیر مجموعه بایگانی ندارندهمچنین اداره مسئولیت آنرا عهده دار است وکاربرد آن در اداراتی که مکاتباتی کمتری دارند

غیر متمرکز؛ در این روش که اصولا در سازمانهای بزرگ مورد بهره برداری قرار میگیرد هر یک از واحدهای آن سازمان مستقلا بایگانی اختصاصی دارند ، نیمه متمرکز؛ این روش در سازمانها ی بزرگی مورد استفاده است و از هر پرونده دونسخه نگهداری میشود یکی در واحدها ی سازمان و یک نسخه در در بایگانی مرکزی سازمان

۳۱- کد را تعریف کنید :کد نشانه و علامتی قرار دادی است که بر اساس آن میتوان موردی را از مورد مشابه اش شناسائی کرد

۳۲-کد را در مفهوم بایگانی تعریف نمائید:

استفاده از کد در بایگانی مربوط به طبقه بندی اسناد ومدارک است و با آن میتوان به محل استقرار پرونده دست یافت.

۳۳-انواع کد در بایگانی را بنویسید :کد عددی، کد حروفی ، کد مرکب (ترکیب عدد و حرف) ، کد رنگ

۳۴- چند مورد از وسایل و ابزارهای بایگانی را نام ببرید:

پوشه ، گیره ،کلاسور، کارتن، زونکن ، انواع بر چسب ها ، کازیه ، انواع فرمهای بایگانی، دفاتر بایگانی ، منگنه ، ماشین شماره زنی ، ماشین برش ، ماشین تکثیر ، ماشین لاک مهر ، قفسه های بایگانی ، برگدان ، کاردکس لایندکس

۳۵- دفتر بایگانی را تعریف کنید :

دفتری است مشتمل بر تعدادی فرمهای یکسان و یکنواخت که بطور منظم ومرتب جلد شده است وانواع آن عبارتست از دفتر اندکس ، دفتر راهنمای اسمی و دفتر راهنمای موضوعی

۳۶- دفتر اندکس چیست ؟

دفتر اندکس دفتر راهنمای بایگانی بشمار میرود در ان دوستون وجود دارد یکی شماره وارده ی نامه ی مورد نظر ودر دومی کد یا شماره و یا علامتی که به ادرس نامه ی مورد نظر منتهی میشودو

۳۷- دفتر راهنمای اسمی را تعریف کنید :

این دفتر به اسنادی که بدون شماره هستند اختصاص دارد این اسناد بر اساس تنظیم الفبایی ثبت و کد پرونده در مقابل حرف مربوط به سند درج میگردد

۳۸- دفتر راهنمای موضوعی را توضیح دهید :

در این دفتر نامه ها بر اساس موضوعاتشان ثبت میشوند و کد وعلامت محل نگهداری آن در مقابل آن موضوع منعکس میگردد

۳۹- دستگاه کاردکس و لایندکس (راهنمای متحرک ) را توضیح وتشریح نمائید :

۴۰- وظایف مراکز اسناد در بایگانی را بنویسید :

جمع آوری ونگهداری سوابق غیر جاری بطور موقت / امحای اوراق زائد در راس زمانهای قانونی/ ارسال سوابق دارای ارزش به آرشیو ملی

۴۱- وظایف واحد دریافت بایگانی را بنویسید :

ایجاد انبار وتالارهای مناسب برای سوابق راکد / مجهز کردن انبار ها و تالارها ووسایل نگهداری / تهیه ی راهنمای انبار ها بر اساس سوابق / تهیه ی دستورالعمل ارسال اسناد از سازمانها شامل نحوه ی بسته بند ، شماره گذاری و ارسال / تهیه و توزیع فرم استاندارد و یکنواخت ارسال سوابق

۴۲- وظایف واحد مراجعه و دسترسی را بنویسید :

حفظ سوابق بمدت پیش بینی شده ی قانونی /تهیه ی راهنماهای لازم برای دستیابی به سوابق / تعیین ضوابط نحوه ی استفاده از سوابق/انتخاب نمایندگان ورابطان سازمانها برای همکاری د ر انجام خدمات مورد نیاز /فراهم کردن تسهیلات برای مراجعه کنندگانی که به سوابق نیاز دارند/ انتقال سوابق غیر جاری / انتقال سوابق غیر جاری به مرکز با یگانی راکد

۴۳-وظایف واحد امحا ء را بنویسید :

همکاری با کارشناس اسناد و آرشیو ملی در تشخیص اسناد واجد ارزش نگهداری دائمی

کمک به سازمان های دولتی در تنظیم جدول های زمانی اوراقی که ارزش دائمی ندارند و پیشنهاد تعیین مدت زمان نگهداری آنها

تخلیه ی مرکز بایگانی راکد از اوراق قابل امحا با پیشنهاد سازمان ایجاد کننده و مجوز ارشیو ملی

۴۴- چگونه میتوان از مرکز با یگانی راکد استفاده کرد ؟

با داشتن برنامه ی صحیح ومنظم مدیریت امور اسناد که طی آن کلیه ی اصول وروشهای ایجاد و نگهداری سوابق وامحای اوراق زائد ، مدرن وبروز گردیده باشد و متصدیان با آموزشهای لازم به امور مربوطه آشنا شده باشند

تجدید نظر در امور مدنی

* تجدید نظردرامورمدنی

بسمه تعالی

* معنای تجدید نظر چیست ؟ تجدید نظر یعنی باز بینی دریک نوشته یا امری، دوباره نظر کردن یا به عبارت دیگر دوباره قضاوت کردن یا باز بینی نسبت به عملکرد دادگاه بدوی و خلاصه دوباره قضاوت کردن . این معنا هم در امور مدنی وهم در امور کیفری وجود دارد * نکته ی : در سیستم قضایی ایران، تجدید نظر بیانگر تعدد مراحل قضائی است است ،گاهی دو مرحله ای یعنی رسیدگی بدوی قابل تجدید نظر است ودر مرحله ی دوم قطعی میشود . بعضی سه مرحله ای که پس از رسیدگی بدوی وانجام رسیدگی تجدید نظر برای سومین مرحله نیز در مرجع دیوانعالی کشور رسیدگی میگردد

نهایتا باید گفت روند قضایی ایران سه گونه است :

۱- بعضی تک مرحله ای در دعاوی مطالبه ی طلب، اگر خواسته تا ۳۰۰ هزار تومان باشد رای تک مرحله ای و قطعی است

۲- برخی دو مرحله ای در دعاوی مطالبه ی طلب، اگر خواسته تا ۱۰ملیون تومان باشد رای دادگاه بدوی در دادگاه تجدید نظر رسیدگی وقطعی میشود است

۳- تعدادی هم سه مرحله ای است اگر خواسته از۱۰ملیون تومان به بالا باشد رای دادگاه بدوی و تجدید نظردر دیوانعالی کشور رسیدگی خواهد شد .

اصطلاحاتی که دراین درس قابل تامل است عبارتند: از اعراض ، پژ وهش ، استیناف ، فرجام ، تجدید نظر و واخواهی . قبل از انقلاب اصطلاحات پژوهش ، استیناف و فرجام کاربرد زیادی داشت و پس از انقلاب دو واژه استفاده میشود یکی تجدید نظر و دوم فرجام کاربرد دارد .

*نکته ی سیستمهای قضایی دنیا بعضا یک مرحله ای

* واخواهی: اعتراض به رای غیابی را واخواهی گویند .

* تجدید نظر :اعتراض به آراء حضوری را تجدید نظر میگویند

* رای غیابی چیست ؟ این موضوع دوگونه است

۱- رای غیابی کیفری: اگر متهم یا وکیلش برای دفاع در هیچ مرحله حاضر نشده باشند ولایحه ای هم از طرف آنان به دادگاه ارائه نشده باشد رای صادره از این رسیدگی غیابی محسوب میشود وقابل واخواهی است

۲- رای غیابی حقوقی:اگرخوانده یا وکیلش در هیچ مرحله ای در دادگاه حاضر نشوند ولایحه هم ندهند و موضوع رسیدگی به یکی از آنها ابلاغ واقعی نشده باشد رای صادره از این رسیدگی غیابی محسوب میشود وقابل واخواهی است

* نکته ی۱ : دادخواست ها عموما مربوط به امور حقوقی ومدنی است ، والزاما باید در فرم مخصوصی که دستگاه قضایی تهیه وتنظیم نموده است نوشته شود فلذادادخواست تجدید نظر هم بایستی در همان فرمها نوشته شود .

*نکته ی ۲ :درخواست ها عموما در برگه های معموملی نوشته میشود ونیازی به فرمهای تیپ شده از طرف دستگاه قضایی ندارد. تجدیدنظردر امور کیفری هم درخواست است لذا دراوراق معمولی قابل تحریر میباشد .

*واژ های حکم، قرار،رای چه مفهومی دارند؟

۱- تصمیمات دادگاه در امور شکلی پرونده را قرار نامند

۲- تصمیمات دادگاه در امور ماهیتی را حکم می گویند .

۳- تصمیمات دادگاه در امور شکلی و ماهیتی رای، نام دارد

* فلسفه ی تجدید نظر چیست؟ برای جلوگیری از اشتباه قاضی ، کاهش خطای قاضی و جلوگیری از تضییع حقوق اشخاص و ممانعت از غرض ورزی قاضی مرحله ی تجدید نظر در بعضی دعاوی مهم پیش بینی شده است

***بسمه تعالی درس تجدید نظردرامور مدنی، جلسه ی دوم ۱۸/۹/۹۲

*صلاحیت دادگاهها ودادسراها:صلاحیت دردادگاهها و دادسرا ها دو نوع است ؛ صلاحیت ذاتی و صلاحیت محلی

* صلاحیت محلی یعنی چه؟قانونگذار در ماده ی ۱۱ ق آ.د.م. در مورد صلاحیت محلی میگوید ، دعوا باید در دادگاهی اقامه شود که خوانده، درحوزه ی قضایی آن اقامتگاه دارد واگر خوانده در ایران اقامتگاه نداشته باشد در صورتی مه درایران محل سکونت موقت داشته باشد ، در دادگاه همان محل اقامه گردد وهر گاه در ایران اقامتگاه ویا محل سکونت موقت نداشته باشد ولی مال غیر منقول داشته باشد، دعوا در دادگاهی اقامه میشود که مال غیر منقول درحوزه ی آن واقع است وهر گاه مال غیر منقول هم نداشته باشد ، خواهان در دادگاه محل اقامتگاه خود، اقامه ی دعوا خواهد کرد.

صفحه ۱

* صلاحیت ذاتی چه مفهومی دارد ؟صلاحیتی است که برای شناسائی آن باید سه معیار مورد بررسی قرار بگیرد

الف-صنف ۲-نوع ۳- درجه

الف) صنف ؛که به دو قسمت اولین مراجع، قضایی ،ودومین مراجع اداری است

مراجع قضایی دو قسمند:

حقوقی

۲-کیفری،

بنا براین ، توجه به این موضوع که دعوا یا امر مورد نظر باید در مرجع قضایی حقوقی یا قضایی کیفری یا مراجع اداری مطرح شود در حقیقت توجه به تعیین صنف مرجع صالح میباشد

ب) نوع ؛در هرصنف مراجع قضایی به دونوع عمومی واستثنایی نقسیم شده اند . مراجع عمومی مراجعی هستند که صلاحیت رسیدگی به کلیه ی امور، جز آنهایی را که صریحا در صلاحیت مراجع استثنایی آن صنف قرار گرفته دارا میباشد . مراحع استثنایی مراجعی هستند که صلاحیت رسیدگی به هیچ امری را ندارند جز آنهایی که صریحا در صلاحیت آنها قرار گرفته باشد .

ج) درجه ؛در هرنوع از مراجع قضاوتی، درجاتی وجود دارد، بدین شکل که مرجع حقوقی بدوی(درجه ی پایین) از مرجع حقوقی تجدید نظر(درجه بالا) متمایز است وبرای رسیدگی به ماهیت یک دعوا درمرحله ی تجدید نظر حتما باید قبلا در حرحله ی نخستین (درجه ی پایین ) نسبت به آن رای صادر شده باشد مگر در موارد استثنایی.

*نکته : دعاوی زیر پنج ملیون تومان در شورای حل اختلاف رسیدگی میشود زیرا صلاحیت ذاتی با شورای حل اختلاف است .

* مراجع قضایی و شبه قضایی: مراجع قضایی به مرجعی اطلاق میشود که ابلاغ قاضی آن توسط رئیس قوه ی قضائیه صادر شده باشد ، بعبارت دیگر عزل و نصب او با رئیس قوه قضائیه است .

* مراجع شبه قضایی: به مرجعی گفته میشود که ابلاغ قضاوت کننده ی آن توسط وزارت مربوطه صادر شده باشد . مانند کمیسیون ماده ی ۱۰۰ شهرداری ، هیاتهای تشخیص اداره ی کار ، هیاتهای حل اختلاف و هیاتهای حل اختلاف دارایی و هیاتهای رسیدگی به تخلفات اداری .

* تشکیلات ومراجع قضایی عبارتند از:

۱- دادسراها

۲-دادگاههای انقلاب

۳- دادگاههای عمومی

۴- دادگاه کیفری استان

۵- دادگاههای تجدید نظر استان .

۶-دیوانعالی کشور

۷- دیوان عدالت اداری

۸- سازمان قضایی نیروهای مسلح

۹- دادگاه ویژه ی روحانیت

بیششتر بدانیم :  نواحی دادسرای تهران   

*دادسرا : کارکنانی که در دادسرا فعالیت میکنند عبارتند از دادیار ، بازپرس، رئیس دادسرا ( دادستان) . در این مرجع قضایی فقط مسائل جزایی مورد رسیدگی قرار میگیرد وصلاحیت ذاتی در امور حقوقی و مدنی ندارند .

* دادگاه انقلاب : مرجعی است که فقط صلاحیت رسیدگی به بعضی مسائل جزایی و یکمورد حقوقی ( اصل ۴۹ قانون اساسی ) که به تحصیل مال نا مشروع وابستگان به نظام منحوس پهلوی رسیدگی میکند .

* دادگاههای عمومی : این دادگاهها به سه قسمت تشکیل شده اند ؛ عمومی جزایی، عمومی حقوقی و عمومی خانواده

*دادگاه کیفری استان:رسیدگی در این دادگاه با پنج نفر قاضی و در بعضی از پرونده ها مانند جرائمی که مجازات آن قصاص عضویا اطراف و مطبوعاتی و سیاسی باشد با ۳ نفر قاضی بعمل می آید و افرادی که امور اداری آنرا انجام میدهند عبارتند ازمدیر، منشی، ثبات و بایگان

*دادگاه تجدید نظر استان: در مرکز استانها قرار دارد و با سه قاضی رسیدگی میکند و دارای سه قسمت است ، حقوقی ، گیفری و خانواده

* اثر تجدید نظر چیست؟ دو اثردارد اول ؛ اثر تعلیقی دوم اثر انتقالی

* اثر تعلیقی ؛ در اثر تعلیقی در احکام صادر شده بمحض اعتراض اجرا متوقف میشود صفحه ی۲

* اثر انتقالی ؛ در اثر انتقالی کلیه ی اختیاراتی دادگاه نخستین داشته است به دادگاه تجدید نظر متعلق میشود

* دیوانعالی کشور : بالاترین مرجع قضایی کشورو در مرکز مملکت استقرار دارد و دارای سه بخش کیفری ، حقوقی و امور خانواده است شعب این مرجع با دو نفر قاضی ،رئیس ومستشار یا رئیس و عضو معاون اداره میشود

* دیوان عدالت اداری : این مرجع قضایی به شکایات مردم علیه دولت رسیدگی میکند و محل استقرار آن در مرکز کشور است و به جنبه های جزایی وحقوقی رسیدگی میکند.

*سازمان قضایی نیروهای مسلح : که به جرائم وتخلفات مرتبط به وظایف نظامیان کشور اعم از جزایی وکیفری رسیدگی میکند

* دادگاه ویژه ی روحانیت : مسئولیت رسیدگی به جرائم وتخلفات روحانیون کشور رسیدگی میکند و مرجعی اختصاصی بشمار میرود .

***بسمه تعالی درس تجدید نظردرامور مدنی، جلسه ی سوم ۲۵/۹/۹۲

*دادگاه عمومی حقوقی: متشکل است از یکنفرقاضی که بعنوان رئیس شعبه یا دادرس علی البدل که شعبه را اداره میکند کارکنان اداری آین مرجع عبارتند از مدیر دفتر ، منشی وبایگان

*اختیارات دادگاه عمومی حقوقی:

۱- رسیدگی به تمام دعاوی مدنی و حقوقی

۲-رسیدگی به دعاوی بازرگانی و تجاری

۳-رسیدگی به امورحسبی (مواردیکه مربوط به مسائل رشد ، وکالت ، وصیت و امثالهم )که بدون دعوا طرفینی وصرفا با ادعای یکنفر قابل رسیدگی میباشد

*دادگاه عمومی خانواده : متشکل است از یکنفر قاضی که بعنوان رئیس یا دادرس ، شعبه ی را اداره میکند ویکنفر قاضی زن که بعنوان مشاور رئیس مسئولیت اظهار نظر در پرونده را بر عهده دارد فلذا حق رای با رئیس شعبه میباشد

*اختیارات دادگاه عمومی خانواده:

* رسیدگی به اختلافات مربوط به نامزدی ، نکاح دائم، نکاح موقت ، شروط ضمن العقد، ازدواج مجدد، جهیزیه، مهریه ، نفقه ی زن واقارب ، تمکین ، نشوز ، طلاق ، رجوعاز طلاق ، فسخ وانفساخ عقد (انفساخ به فسخ بدون اراده گفته میشود مانند ارتداد مرد یا زن )، حضانت(نگهداری فرزند)، ملاقات طفل، نسب ، اثبات رشد ، حجر (بمعنای ممنوعیت از تصرف در اموال ) ، اهدای جنین (اجاره ی رحم)، تغییر جنسیت یا افراد خنثی(افرادیکه به مرد بودن یا زن بودن تمایل دارند و یا به هیکدام میلی ندارد ).

* دادگاه عمومی حقوقی دارای دو جنبه است :

۱- میتواند مرجع تجدید نظرآراء باشد

۲-میتواند مورد تجدید نظر قرار بگیرد

بعبارت کلی دادگاه عمومی حقوقی هم میتواند مرجع تالی و مرجع عالی باشد

*دادگاههای عمومی حقوقی مرجع تجدید نظر ؛ دادگاههای عمومی حقوقی نسبت به احکام صادره از شوراهای حل اختلاف دادگاه عالی بشمار میرود

* رفع نقص ؛مطابق مواد ۵۵و۵۶ ق آ.د.م. نواقص مدارک پرونده به خواهان پرونده بر اساس ابلاغنامه ای اعلام میگردد که خواهان ظرف ۱۰ روز باید نسبت به رفع نقص اقدام نماید در غیر اینصورت دفتر دادگاه نسبت بصدور قرار رد دادخواست اقدام مینماید که اینقرار ظرف مدت ۱۰ روز قابل اعتراض در همان دادگاه میباشد بنا براین دادگاه عمومی حقوقی نسبت به اراء شورای حل اختلاف و قرار های صادره ی دفتر خودش جنبه ی عالی دارد و در مقابل آراء صادره خودش نسبت به دادگاه عالی تجدید نظر استان جنبه ی تالی دارد .

* اراء صادره از دادگاههای عمومی حقوقی چه مراحلی را طی خواهد نمود: در حقوق ایران اصل بر یک مرحله ای بودن آراء است مگر در مواردی که قانون مراحل دیگری تعیین نموده باشد

* ماده ی۳۳۰ ق آ.د.م. : آراءدادگاههای عمومی و انقلاب در امورحقوقی قطعی است مگر در مواردی که طبق قانون قابل درخواست تجدید نظر باشد ، در دادگاههای عمومی حقوقی، اراء به دو دسته تقسیم میشوند:

۱- آراء قطعی ویک مرحله ای

۲-آراء قابل اعتراض و تجدید نظر خواهی یا دو مرحله ای

*آراء قابل اعتراض که قابلیت تجدید نظر خواهی دارد : مطابق ماده ی ۳۳۱ ؛

۱)در دعاوی مالی که خواسته یا ارزش آن از ۳۰۰ ملیون ریال متجاوز باشد

۲) کلیه ی احکام صادره در دعاوی غیر مالی تماما قابل تجدید نظر میباشد

۳)احکام راجع به متفرعات دعاوی در صورتیکه حکم راجع به اصل دعوا قابل تجدید نظر باشد . صفحه ی ۳

*قرار های قابل تجدید نظر : مطابق ماده ی ۳۳۲ ق آ.د.م. عبارتند از ۱- ابطال دادخواست ۲- قرار رد دعوا و عدم استماع دعوا ۳- قرار سقوط دعوا ۴- قرار عدم اهلیت یکی از طرفین دعوا

***بسمه تعالی درس تجدید نظردرامور مدنی، جلسه ی چهارم ۹/۱۰/ ۹۲

*آراء قطعی دادگاه ابتدائی : مطابق ماده ی ۳۶۹ ق آ.د.م. در ۷مورد آراء دادگاههای بدوی قطعی تلقی میگردد ؛

۱- دعاوی مالی تا ۳ ملیون ریال

۲-احکام مستند به اقرار در دادگاه

۳-آراء مستند به نظر کارشناس مرضی الطرفین

۴-احکامیکه طرفین ،حق اعتراض را کتبا ساقط کرده باشند

۵- احکامیکه مستند به سوکند که قاطع دعوا باشد

۶-احکام راجع به متفرعات در صورتیکه حکم راجع به اصل دعوا قابل اعتراض و فرجام نباشد

۷- رای دادگاه در خصوص قرار دفتر دادگاه .

*جهات تجدید نظر خواهی :

۱)ادعای عدم اعتبار مستندات دادگاه ۲

۲) ادعای فقدان شرایط قانونی شهادت شهود

۳)ادعای عدم توجه قاضی به دلایل ابرازی یا ابراز شده

۴) عدم صلاحیت قاضی یا دادگاه صادر کننده ی رای .

۵) ادعای مخالف بودن رای با موازین شرعی وقانونی

***بسمه تعالی درس تجدید نظردرامور مدنی، جلسه ی چهارم ۹/۱۰/ ۹۲

*نکته : بعضی از آراء که در دادگاه عالی تجدید نظر استان رسیدگی میشود قابل اعتراض در دیون عالی کشورند، این احکام به شش دسته تقسیم میشوند ؛

۱- دعاوی راجع به اصل نکاح

۲-دعاوی راجع به فسخ نکاح

۳-دعاوی راجع به طلاق

۴- دعاوی راجع اثبات نسب

۵-دعاوی راجع به حجر یا منع

۶-دعاوی راجع به وقف (حبس مخلد )

*نکته : چه اشخاصی حق تجدید نظر خواهی دارند ؟

۱) طرفین دعوا یعنی خواهان و خوانده

۲) وکلای طرفین

۳)نمایندگان حقوقی خواهان وخوانده

۴)قائم مقامان طرفین دعوا

۵) وصی طرفین که متوفی شده اند

۶)انتقال گیرنده

توضیح ؛ در قانون آ.د.م. قبلی علاوه بر موارد ششگانه مذکور قاضی صادر کننده ، رئیس دیوانعالی کشور ، رئیس دادگستری ، دادستان و قاضی ثالث حق اعتراض به احکام صادره را دارا بوده اند .

*تجدید نظر خواهی عام وخاص : تجدید نظر خواهی عام در اعتراض به احکام قابلتجدید نظر خواهی بعمل می آید . لکن تجدید نظرخواهی خاص نسبت به آراء قطعی شده بعمل می آید مطابق ماده ی ۴۲۶ ق آ.د.م. به این مفهوم اعاده ی دادرسی می گویند و آنها عبارتند از :

۱-حکم قطعی ، مورد ادعای خواهان نبوده

۲-حکم قطعی بیشتر از خواسته بوده است

۳-وجود تضاد درمفاد حکم ناشی از استناد به اصول یا مواد متضاد باشد

۴-حکم صادره با حکم دیگری در خصوص همان دعوا و اصحاب که قبلا توسط همان دادگاه صادر شده متضادباشد صفحه ۵

۵- طرف مقابل در خواست کننده اعاده ی دادرسی،حیله وتقلبی بکار برده که در حکم موثر بوده است

۶-حکم دادگاه مستند به اسنادی بوده که جعلیت آنها ثابت شده است

۷- پس از صدور حکم اسناد ومدارکی بدست آید که دلیل حقانیت ئر خواست کننده باشد و اسناد و مدارک در جریان دادرسی مکتوم بوده ودر اختیار ذینفع نبوده است .

*نکته۱ : آراء قطعی شده با اعتراض ثالث هم قابل تجدید رسیدگی است

*نکته ۲: اعاده ی دادرسی پرونده ی حقوقی در دادگاهی که حکمش قطعی شده بعمل می آید .

*نکته ۳: اعاده ی دادرسی پرونده ی کیفری در دیوان عالی کشور صورت می پذیرد .

* الزامات در تجدید نظر کدامست : آنچه در اقدام به تجدید نظر لازمست بشرح زیر میباشد ؛

الف- مواعد:

یعنی مهلتها که رعایت آن ضروریست. در احکام صادره دادگاههای بدوی حقوقی وضعیت حکم از نظر قطعیت یا قابل اعتراض بودن ذکر شده ومهلت آن نیز بیان میشود

مهلت تجدید نظر خواهی از آراء دادگاههای عمومی حقوقی۲۰ روز است

مهلت تجدید نظر خواهی از آراء دادگاههای عمومی جزایی ۲۰ روز است

فرصت اعتراض از آراء حقوقی دادگاههای تجدید نظر استان در دیوانعالی کشور نیز ۲۰ روز میباشد

فرصت اعتراض از آراء جزایی دادگاههای تجدید نظر استان در دیوانعالی کشور نیز ۲۰ روز میباشد

مهلت اعاده ی دادرسی از آراء قطعی شده نیز ۲۰ روز است

ب- معاذیر :

قانونگذار برای اعتراضات خارج از مهلت قانونی، عذر هایی را پیش بینی نموده که بشرح زیر است :

۱)بیماری که بعلت آن نتواند حرکت نماید

۲) فوت یکی از والدین ویا همسر یا اولاد

۳) وقوع حوادث قهریه از قبیل زلزله، سیل ، آتش سوزی ، و امثالهم

۴) توقیف یا درحبس بودن

ج) هزینه ها :

– در امور کیفری هزینه دادرسی مشخص میباشد در مرحله ی اول ۰۰۰/۵۰ ریال و در مرحله ی تجدید نظر وفرجامخواهی ۰۰۰/۱۰ ریال

لکن در موارد حقوقی متفاوت است و به میزان خواسته بستگی دارد .

د) تسلیم وتحویل اعتراض در چه مراجعی بعمل می آید :

الف – دفتر دادگاه صادر کننده ی حکم

ب) دفتر کل دادگاه تجدید نظر استان

ج) دفتر زندان که مورد استفاده ی افراد زندانی میباشد .

 

 

ادامه واژه های مورد استفاده در امور قضا
دانش خانواده

 

*تعریف جمعیت :به تعداد گونه های مختلف و موجود در یک منطقه اعم از جانوران ،گیاهان و… جمعیت می گویند *جمعیت مقیم یاقانونی را تعریف کنید: افرادیکه تابعیت قانونی دارند و مورد شمارش دستگاههای آماری قرار می گیرند را جمعیت مقیم یا قانونی می گویند

* جمعیت واقعی یا غیر قانونی را تعریف کنید:گروهی هستند که بعضی مورد شمارش وبرخی نیز بدون شمارش آماری آن را بوجود آورده اند

*جمعیت باز را تعریف کنید : به جامعه ای گفته می شود که برای افراد آن امکان مهاجرت فراهم میباشد .

*جمعیت بسته رابیان نمائید: به جامعه ای اطلاق می شود که مهاجرت برای افراد آن معنی ندارد و اصولا افراد آن پاسپرت ندارند

* گونه های اقتصاد را بنویسید: دو گونه است۱- اقتصاد بر پایه ی کشاورزی ۲- اقتصاد بر پایه ی صنعت وخدمات

*نکته : جوامعی که اقتصاد خوبی دارند مهاجر پذیر و آنانکه اقتصاد منفی دارند مهاجرت ایجاد مینماید * تراکم : به محلی که جمعیت زیادی دارند اطلاق میگردد

*نکته ؛ برابر آمارهای واقعی به ازای ۱۰۵نفر پسر ۱۰۰ دختر به دنیا می آید وچون پسرها در معرض مرگ ومیر بیشترند نسبت پسرها به ۱۰۳ کاهش می یابد

*مفهوم نسل را بنویسید : هر ۲۵ سال را یک نسل می گویند در ایران افراد ۱۷ و۱۸ ساله ی دوران پیروزی انقلاب را نسل اول و دهه های ۶۰ را نسل دوم ودهه ی ۷۰ را نسل سوم انقلاب می نامند .

*مفهوم نسبت وابستگی رابیان کنید: برای بدست آوردن این مفهوم تعداد افراد زیر ۱۵ سال و جمعیت بالای ۶۵ سال را تقسیم بر اشخاص فیمابین آنها می نمائیم ( این نسبت برای ایران درسال ۶۵ عدد ۴ بوده است )

*نکته۱ :درسال۵۷ امیدبه زندگی۵۹ سال ودرسال۹۲ هفتاداست بالاترین امید به زندگی بخاطر مصرف ماهی وعدم استفاده ازغذاهای سرخ کردنی درژاپن هشتاد سال است *نکته۲ :برای ترمیم واصلاح بدن هنگام خواب، کبد انسان در ساعت ۱۱ شب موادی ترشح می کند که سم زدایی می نماید ودر بین طلوعین در صورت بیداری ، مغز ترشحاتی دارد که ترمیم کننده دستگاههای بدن است

* نکته۳: جمعیت اروپا ۱۱درصد جهان جمعیت افریقا ۱۴ درصد و آسیا ۶۰ درصد جهان میباشند

*** درس تنظیم خانواده (دانش خانواده) جلسه ی چهارم۸/۹/۹۲

* بنیان خانواده :رشد تکامل ویاد گیری انسان بشرح ذیل است

۱- نوزاد انسان پس از تولد فقط چندمورد را می شناسدآب و غذا و نظافت

۲- در حدود ۷ ماهگی علاوه بر آب وغذا ونظافت امنیت را نیز می طلبد

۳- پس از سه سالگی مسئولیت پذیری واحساس نیاز به آن از کودک بروز می کند و دوست داشتن و دوست داشته شدن .

۴- درسن۸تا۱۰سالگی راز داری را می آموزد

۵- پس از ۱۰ سالگی وحدود بلوغ پسران مدام جلوی آینه قرار دارند که این حس زیبا شناسی است فلذا انتخاب دوستان را آغاز می کند الگو برداری در همین فرجه ی زمانی بوجود می آید .

۶- حدود ۲۰ سالگی سجایا و شخصیت هایی را شناسائی کرده در خود عمل می کند و خود شکوفا میشود .

*نکته : افرادی را که در جرائم جنسی محکومیت دارند را مورد مطالعه قرار دادیم ، مهمترین مطلبی که ۸۰% آنان را به جرم واداشته بود الگوهایشان در سن ۱۲ تا۲۰ سالگی بسیار بد بوده است . * تعریف خانواده : دو تعریف از خانواده وجود دارد نظریه ی راجرز که نقش خانواده را در درون خانواده میداند ونظریه ی مرداککه نقش خانواده را در اجتماع میداند وبرای او مهم نیست که اعضاء خانواده با هم رابطه داشته باشند ولذا هر اجتماعی از دختر وپسر که فقط باهم زندگی میکنند خانواده اند که این نوع زندگی سوئدی می گویند .

*نکته :در ایران از هر پنج ازدواج ۷/۲ به طلاق و در ۳ سال اول صورت میگیرد و پنج در صد اینان کودک دارند که نهایتا خانواده ی تک والدی یا خانواده ی شکسته شده را بوجود می آورند. این نوع خانواده بسیار خطرناک است زیرا ۵۰% الگو ی لازم ندارند جامعه ای که ازاین خانواده بوجود می آید جامعه شکسته خواهد بود . /. صفحه ۱

*انواع خانواده : خانواده چها ر نوع است ؛

۱- خانواده ی ازهم گسیخته ؛ « خانواده هایی که طلاق عاطفی گرفته اند ولی با هم زندگی می کنند» خانواده ی تک والدی؛« دراین خانواده عوامل اصلی تصمیم گرفتند با هم مشورت نکنند »

۳- خانواده ی متزلزل؛«وابستگی زنان به همسرانشان کم شده ومردان هم نمی توانند رابطه ی صحیح بر قرار کنند لذا آغاز از هم گسیختگی می باشد »

۴- خانواده ی مستحکم ؛« این نوع نتیجه ی ازدواج انسانهای خود شکوفا هستند ». مهم :

۱- در سال جاری میلادی در سوئد بدلیل کم شدن جرم سه زندان تعطیل شده است

۲- حاشیه نشینی معلول فشار اقتصادی در خانواده های تک والدی است

۳- شکایت بسیار بزرگی که خانمها از آقایان دارند اینست که تومنو دوست نداری ، چرا بامن حرف نمی زنی

۴- ایراد بزرگ خانمها اینست که کلامی هستند

 

*بیضه ها: دارای بندی است که به آن آویزانند وکار بیضه ساختن اسپرم است ، بیضه دارای عروق واعصاب است وبوسیله ی لوله ای اسپرم هار ا به کیسه ی منب میبرد .

*واری کسل : بیماری است که موجب میشود رگهای بیضه بزرگ شود .

* فتق : بیماریست که روده از کنار بند بیضه وارد کیسه ی بیضه میشود وباعث آن هر چیزی است که فشار شکم را بالا ببرد میباشد .

*پروستات :اندامیست زیر مثانه و در سر مجرای عبور ادارار قرار دارد اگر حجم انزال ۵ سی سی مایع باشد ۹۰ درصد ترشحات پروستات است و بقیه ی اسپرم است ، کار پروستات تولید حجم مایع انزال و مایع چسبندگی منی است همانطور که موهایتان سفید میشود نیز پروستات بزرگ میشود و موجب میشود زور ادرار کم شود یا هنگام ادرار قطع و وصل شود و دو حالت رشد میکند بطرف بالا ی کیسه ی مثانه و یا بطرف داخل مجرای ادرار بزرگ میشود .

*بیضه چپ: هرگاه رگهای خونی بطرف بیضه ها خون رسانی کنند و نتوانند خون را بر گردانند ، واری کسل بوجود می آید .

* رشد انسان : رشد انسان ها بین سالهای ۱۰ تا ۱۵ سال واقع میگردد

* فرق بین واژه های رشد ، بالغ ، صغیر ، ممیز ، کبیر :

رشید یا بلوغ عقلی؛ زمانی که فرد میتواند اداره ی امور مالی خود را بدست بگیرد و بر اساس قانون ۱۸ سال تمام شمسی پیش بینی شده است

بلوغ جسمانی یا بلوغ شرعی ؛ زمانی است که فرد بلحاظ جسمی مثل بزرگتر ها میشود و زمانی است که احکام به ایشان واجب میشود (دختران ۹ سال قمری و پسران ۱۵ سال قمری . یعنی سال شمسی منهای تعداد سالهای عمر ضربدر ۱۰ )َ

صغیر ؛ بچه ی قبل از بلوغ را گویند

کبیر ؛ همان بلوغ شرعی و جسمانیست

ممیز ؛ بچه هایی که در سن ۴ الی ۵ سالگی باشند را ممیز نامند

یک پیام بگذارید