دعوای تخلیه
دعوای تخلیه چیست؟
منظور از دعوای تخلیه این است که مالک مال غیرمنقول، مال خود را که قبلا به تصرف کسی داده است، از او مطالبه کند. یک عضو هیات علمی دانشگاه در گفتوگو با «حمایت» مهمترین حالتی را که دعوای تخلیه قابل تحقق است، موردی عنوان میکند که مالک پس از انقضای قرارداد اجاره و به دلیل تخلیه نکردن داوطلبانه مستاجر، خواهان تخلیه ملک توسط او میشود.
تخلیه ملک توسط مستاجر یا فسخ قرارداد توسط طرفین
این وکیل دادگستری در خصوص تخلیه ملک توسط مستاجر یا فسخ قرارداد توسط طرفین قبل از پایان موعد اجاره میگوید: ممکن است شرط خاصی بین مالک و مستاجر پیشبینی شود که در صورت عمل نکردن به آن شرط از سوی مالک تا فلان تاریخ، مستاجر حق فسخ قرارداد را داشته باشد یا برعکس. برای مثال بین مستاجر و مالک شرط شود که تا فلان تاریخ در ملک مربوط تعمیرات لازم اعمال میشود و اگر طبق این شرط مالک تا تاریخ مذکور اقدام به تعمیرات ملک خود نکند، مستاجر مستحق فسخ قرارداد و تخلیه ملک قبل از پایان موعد اجاره باشد یا اینکه در قرارداد اجاره شرط شود که در صورت عدم پرداخت به موقع اجارهبها موجر حق فسخ قرارداد و تخلیه مستاجر را خواهد داشت.
چنانچه برای طرفین قرارداد نسبت به اینکه آیا دارای حق فسخ هستند یا خیر تردید حاصل شود، اصل بر آن است که حق فسخ حاصل نشده است.
معمولا در قراردادهای اجاره این شرط وجود دارد که موجر یا مستاجر در صورتی که مایل به فسخ و بر هم زدن اجاره باشد یک یا دو ماه قبل از بر هم زدن اجاره به طرف مقابل اعلام کند در این صورت با تسویهحساب موجر و مستاجر قرارداد اجاره به پایان میرسد.
اصلیترین علت دعوای تخلیه
یکی از مهمترین علت طرح دعوای تخلیه، پایان یافتن مدت اجاره است. اگر به هر دلیلی که مالک یا مستاجر، مدعی خاتمه یافتن قرارداد اجاره باشد و طرف دیگر آن را نپذیرد ممکن است، دعوای تخلیه مجال طرح پیدا میکند. به طور مثال مالک هر زمانی که خواهان فروش ملک خود باشد مستاجر موظف به تخلیه ملک مذکور نیست یا برعکس اگر مستاجر هر زمانی که ملکی با شرایط بهتر یافت نمیتواند اجاره را پایانیافته تلقی کند مگر اینکه مالک و مستاجر برای خود در طول مدت قرارداد، حق فسخ ایجاد کرده باشند (خیار شرط).
اگر مستاجر در نگهداری ملک کوتاهی کند
وی درباره اینکه اگر مستاجر در نگهداری ملک کوتاهی کند و موجر خواهان تخلیه ملک قبل از پایان موعد اجاره باشد باید چه اقداماتی را انجام دهد؟ میگوید: در این خصوص ماده ۴۸۵ قانون مدنی صراحتاَ بیان کرده است که اگر در مدت اجاره، در عین مستاجره تعمیراتی لازم باشد که تاخیر در آن موجب ضرر موجر شود، مستاجر نمیتواند مانع تعمیرات مزبور شود اگرچه در مدت اتمام یا قسمتی از زمان تعمیر نتواند از عین مستاجره کلا یا بعضا استفاده کند، هرگاه مستاجر مانع تعمیرات شود در این صورت موجر حق فسخ اجاره را خواهد داشت و هرگاه تعمیرات ضروری شود، دادگاه میتواند او را الزام و در صورتی که لازم باشد حکم به تخلیه موقت بدهد.»
بر اساس ماده ۲۲قانون روابط موجر و مستاجر مصوب ۱۳۵۶ مسئوول پرداخت خسارت ناشی از ممانعت در تعمیرات ملک مذکور است.
ضمانت اجرا برای موجر
این مدرس دانشگاه در خصوص ضمانت اجرا برای موجر در صورت عدم پرداخت اجارهبها توسط مستاجر و اقدامات قانونی که وی برای تخلیه ملک خود باید انجام دهد، اظهار میدارد: در مواردی موجر میتواند حسب مورد صدور حکم فسخ اجاره یا تخلیه را از دادگاه درخواست کند و دادگاه ضمن حکم فسخ اجاره تخلیه مورد اجاره را صادر میکند که یکی از آن موارد بند ۹ ماده ۱۴ قانون موجر و مستاجر است.
طبق این بند در صورتی که مستأجر در مهلت مقرر در ماده ۶ این قانون از پرداخت مالالاجاره یا اجرتالمثل خودداری کند و با ابلاغ اخطار دفترخانهکننده سند اجاره یا اظهارنامه (در موردی که اجارهنامه عادی بوده یا اجارهنامهای در بین نباشد) ظرف ده روز قسط یا اقساط عقبافتاده را نپردازد، چناچه اجارهنامه رسمی باشد موجر میتواند از دفترخانه یا اجری ثبت صدور اجرائیه بر تخلیه و وصول اجاره بها را درخواست کند.
هرگاه پس از صدور اجرائیه مستأجر اجارهبهای عقبافتاده را تودیع کند اجرای ثبت تخلیه متوقف میشود اما موجر میتواند به استناد تخلف از پرداخت اجارهبها از دادگاه تخلیه عین مستأجر را درخواست کند و چناچه اجارهنامه عادی بوده یا سند اجاره تنظیم نشده باشد موجر میتواند برای تخلیه عین مستأجره و وصول اجارهبها به دادگاه مراجعه کند.
هرگاه مستأجر قبل از صدور حکم دادگاه اضافه بر اجارهبهای معوقه صدی بیست آن را به نفع موجر در صندوق دادگستری تودیع کند حکم به تخلیه صادر نمیشود و مستأجر به پرداخت خسارت دادرسی محکوم و مبلغ تودیعشده نیز به موجر پرداخت میشود، ولی هر مستأجر فقط یک بار میتواند از این ارفاق استفاده کند..
در صورتی که مستأجر دو بار ظرف یک سال در اثر اخطار یا اظهارنامه مذکور در بند ۹ این ماده اقدام به پرداخت اجارهبها کرده باشد و برای بار سوم اجارهبها را در موعد مقرر به موجر نپردازد یا در صندوق ثبت تودیع نکند موجر میتواند با تقدیم دادخواست مستقیماً از دادگاه تخلیه عین مستأجر را کند. حکم دادگاه در این مورد قطعی است.
در صورت عدم پرداخت اجارهبها موجر میتواند شروطی را به نفع خود بگنجاند به طور مثال در قرارداد ذکر شود در صورت تاخیر در پرداخت اجاره بیش از ۱۰ روز موجر میتواند اجاره را فسخ و طبق قانون روابط موجر و مستاجر مصوب سال ۷۶ مورد اجاره را فسخ کنید.
وی میافزاید: لازم به ذکر است در صورتی که در قرارداد اجاره حق فسخ قرارداد در صورت عدم پرداخت به موقع اجارهبها پیشبینی شده باشد باید مستاجر به موقع اجارهبها را پرداخت کند تا دچار مشکلات تخلیه نشود.
چند راه حل قانونی
درخواست برای تخلیه ملکی که موعد اجاره آن به پایان رسیده است به شوراهای حل اختلاف تقدیم میشود. شورای حل اختلاف با احراز مالکیت یا ذینفع بودن موجر دستور تخلیه را صادر خواهد کرد.
باید به این نکته توجه داشت که شورا دستور تخلیه صادر میکند نه حکم تخلیه و حکم تخلیه شامل تقاضای تخلیه پیش از اتمام مدت اجاره میشود از جمله اینکه مستآجر تقاضای فسخ قرارداد اجاره و تخلیه عین مستآجره را پیش از موعد به دلیل عدم پرداخت اجارهبها مطرح کند.
اگر موجر مبلغی به عنوان ودیعه از مستاجر دریافت کرده باشد صدور این دستور موکول به واریز آن وجه به صندوق دادگستری است. پس از ابلاغ این دستور توسط ماموران به مستاجر، او مکلف است ظرف مهلتی معمولا بین سه تا هفت روز پس از ابلاغ دستور دادگاه نسبت به تخلیه اقدام کند.
در موارد دیگری که مالک با رضایت خود ملک را به تصرف متصرف داده و سپس، خواهان تخلیه او شده باشد نیز عنوان دعوای تخلیه صدق میکند بنابراین در یک کلام، دعوای تخلیه به دعوایی اطلاق میشود که مالک مال غیرمنقول علیه متصرفی طرح میکند که سابقا با اذن و رضایت او شروع به تصرف کرده است.
در پاسخ به این سوال که تقاضای تخلیه آیا صرفا در مورد انقضای مدت در اجاره مطرح میشود یا ممکن است به دلایل دیگری باشد؟ باید گفت مهمترین علت طرح دعوای تخلیه، پایان یافتن مدت اجاره است اما به هر دلیلی که مالک، مدعی خاتمه یافتن قرارداد اجاره باشد ممکن است دعوای تخلیه اقامه کند.
بهعنوان مثال ممکن است مالک برای خود در طول مدت قرارداد، حق فسخ ایجاد کرده باشد که به «خیار شرط» معروف است. در این صورت هر زمان که اراده کند – ولو بدون هیچ دلیل موجهی- میتواند استرداد مال غیرمنقول را از مستاجر بخواهد و اگر مستاجر همکاری نکند، از طریق طرح دعوای تخلیه حق خود را پیگیری می کند. این عضو هیات علمی دانشگاه، مورد دیگری که ممکن است سبب طرح دعوای تخلیه شود، تقصیر مستاجر در استفاده از موضوع اجاره میداند و میگوید: در صورت هرگونه تقصیر و سهلانگاری مستاجر نسبت با مورد اجاره، موجر این حق را دارد که ضمن فسخ فوری قرارداد، به استناد قوانین حاکم بر روابط موجر و مستاجر و شروط ضمن عقد اجاره، تخلیه ید مستاجر را خواستار شود.
برای اقامه دعوای تخلیه به کجا مراجعه کنیم؟
با توجه به قانون شوراهای حل اختلاف مصوب ۱۳۸۷، مرجع صالح برای طرح دعوای تخلیه، شوراهای حل اختلاف هستند؛ البته به دلالت ضمنی از همین قانون، دعوای تخلیه اماکن تجاری و سرقفلی باید در دادگاه عمومی طرح شود.
البته ممکن است در پارهای از موارد نیز این دو مرجع در کار یکدیگر دخالتهایی هم کنند؛ مثلا شورای حل اختلاف برای برخی موارد در مورد دعاوی سرقفلی نیز تصمیم میگیرد، در حالی که قانون صراحت دارد که شوراهای حل اختلاف، تنها نسبت به دعاوی اماکن مسکونی صالح هستند و نباید وارد رسیدگی به دعاوی حق کسب و پیشه و تجارت شوند.
مهمترین علت طرح دعوای تخلیه، پایان یافتن مدت اجاره است اما به هر دلیلی که مالک، مدعی خاتمه یافتن قرارداد اجاره باشد ممکن است دعوای تخلیه اقامه کند. بهعنوان مثال ممکن است مالک برای خود در طول مدت قرارداد، حق فسخ ایجاد کرده باشد که به «خیار شرط» معروف است.
تشریفات دعوای تخلیه
باتوجه به اینکه مرجع رسیدگی به دعوای تخلیه شورای حل اختلاف است، تشریفات پیچیدهای بر فرآیند طرح و رسیدگی به دعوای تخلیه حاکم نیست و بنا بر نظر درستتر و رویه جاری، دعوای تخلیه را باید دعوای غیرمالی دانست که نیازمند ابطال تمبر دعاوی غیرمالی است و در نتیجه هزینه دادرسی چندانی ندارد. وی خاطرنشان میکند: اما در مواردی که مستاجر به موجب قرارداد اجاره، مبلغی را بهعنوان قرضالحسنه و به قول عرف – پول پیش- به موجر پرداخته باشد، موجر موظف است برای آغاز رسیدگی دادگاه، کل مبلغ دریافتی به این عنوان را به حساب دادگستری تودیع کند و دادخواست خود را ضمن ارائه رسید تودیع این مبلغ به ثبت برساند. این مدرس دانشگاه در بیان اینکه چرا این الزام پیشبینی شده است؟ میگوید: فلسفه این الزام این است که مستاجر از نظر استرداد پرداختی آسوده خاطر شود و موجر نتواند بدون بازپرداخت این مبلغ، مستاجر را از ملک بیرون براند.
بر اساس مقررات فعلی، شورای حل اختلاف موظف است ظرف یک هفته در صورت جمع بودن شرایط، حکم به تخلیه عین مستاجره دهد، میگوید: شورای حل اختلاف در صورتی که ناتوانی مستاجر را در جایگزینی محل سکونت فعلی با جایی دیگر در این مدت کم احراز کند، این مدت را تمدید میکند. اما به هر حال نظر قانونگذار بر اجرای فوری تخلیه است و همین اجرای فوری، در عمل مشکلاتی را برای مستاجران بیسرپناه فراهم میآورد.
برای گرفتن حکم تخلیه یکهفتهای، باید یا سند رسمی تنظیم شده باشد یا اینکه اگر قرارداد با سند عادی تنظیم شده است، دو شاهد زیر آن را ا مضا کرده باشند؛ هر چند که در عمل گاهی شهود زیر این قراردادها را امضا نمیکنند و طرفین از این بابت دچار مشکل می شوند.
تخلیه ملک دارای سرقفلی
قانونگذار در سال ۱۳۵۶ ضمن تصویب قانون روابط موجر و مستاجر، برای اماکنی که استفاده تجاری دارد، حق سرقفلی – یا به عبارت امروزی حق کسب و پیشه پیشبینی کرد به این معنا که مستاجری که مدتی در ملک تجاری فعالیت کرده و ارزش آن ملک را افزایش داده است، میتوانست از حق اولویت نسبت به اجاره مجدد محل برخوردار باشد همچنین در موارد محدودی که موجر میتوانست پس از پایان مدت اجاره ملک تجاری، تخلیه مستاجر را بخواهد، باید سرقفلی ملک را به قیمت روز به مستاجر میپرداخت تا بتواند الزام وی به تخلیه را بخواهد.
هنگامی که مستاجر دارای حق سرقفلی و حق کسب و پیشه و تجارت است که قانون سال ۱۳۵۶ حاکم شود که در این صورت نمیتوان او را با انقضای مدت بیرون کرد مگر اینکه تخلف کرده باشد. موارد تخلف عبارتاند از اینکه مستجر بدون داشتن حق انتقال مورد اجاره را کلا یا جزئا به هر صورتی که باشد به غیر واگذار کند؛ در صورت احتیاج مالک؛ وقتی ملک در معرض خرابی بوده و قابل تعمیر نباشد؛ وقتی از مورد اجاره محل سکنی برخلاف منظوری که در اجارهنامه قید شده است استفاده شود؛ مستاجر شغل خود را تغییر دهد؛ مستاجر در مورد اجاره تعدی یا تفریط کرده باشد؛ هنگامی که مستاجر از پرداخت مالالاجاره یا اجرتالمثل خودداری کند.
برای گرفتن حکم تخلیه یکهفتهای، باید یا سند رسمی تنظیم شده باشد یا اینکه اگر قرارداد با سند عادی تنظیم شده است، دو شاهد زیر آن را ا مضا کرده باشند؛ هر چند که در عمل گاهی شهود زیر این قراردادها را امضا نمیکنند و طرفین از این بابت دچار مشکل می شوند.
با تصویب قانون روابط موجر و مستاجر در سال ۷۶، قانونگذار اجاره اماکن تجاری را – به جز مواردی که سابقه اجاره آن به قبل از تصویب این قانون باز میگردد- مشمول قانون جدید قرارداده است، میگوید: در این قانون، تقاضای سرقفلی محدود به مواردی شده است که مستاجر در ابتدای اجاره مبلغی را بهعنوان سرقفلی به موجر میپردازد.
از طرف دیگر در بیشتر قراردادهای اجاره امروزی، موجر شرط میکند که مبلغ دریافتی از مستاجر بهعنوان قرضالحسنه است و عنوان سرقفلی ندارد.
جمع بندی
بنابراین، هر چه از نظر زمانی جلوتر میرویم، موارد امکان مطالبه سرقفلی از موجر کمتر و تخلیه مورد تجاری به تخلیه مورد مسکونی شبیهتر میشود؛ با این حال، همانطور که گفتیم تخلیه مورد تجاری در صلاحیت دادگاههای عمومی است، در حالی که شوراهای حل اختلاف به تخلیه مورد مسکونی رسیدگی میکنند.