اعتراض دعوای شخص ثالث
اعتراض شخص ثالث
اعتراض شخص ثالث یکی از روش های فوق العاده شکایت از رای دادگاه است که در قانون آیین دادرسی مدنی پیش بینی شده است . اما با سایر شیوه های فوق العاده شکایت از احکام یعنی فرجام خواهی و اعاده دادرسی متفاوت است . چرا که بر خلاف فرجام خواهی و اعاده دادرسی ، موارد یا جهاتی که به موجب آن می توان دعوای اعتراض ثالث را اقامه کرد ، پیش بینی نشده است . بعلاوه اینکه آراء قابل اعتراض ثالث نیز شمارش نشده اند . در حالیکه جهات اعاده دادرسی و جهات فرجام خواهی در قانون آیین دادرسی مشخص شده اند . بر اساس ماده ۴۱۸ قانون آیین دادرسی مدنی ، هرگونه رای صادره از دادگاه های عمومی ، انقلاب و تجدیدنظر را قابل اعتراض ثالث دانسته است . به همین دلیل ، اعتراض شخص ثالث به روش های عادی شکایت از حکم دادگاه یعنی واخواهی و تجدیدنظر خواهی شبیه تر است .
دعوای اعتراض شخص ثالث
این طریق شکایت ، تنها روشی است که اشخاص ثالث می توانند به حکم دادگاه اعتراض کنند . لذا اشخاص ثالث ، یعنی شخصی که جزء طرفین دعوا نیست ، نمی تواند از سایر روش های اعتراض به حکم دادگاه یعنی واخواهی ، تجدیدنظر ، فرجام خواهی و اعاده دادرسی اقدام به اعتراض نسبت به حکم دادگاه کند . مثلا فرض کنید شخص الف علیه شخص ب دعوای تحویل مالی را اقامه می کند و شخص ب محکوم به تحویل آن به شخص الف می شود . در این حالت ، شخص ج بعنوان شخص ثالث ، می تواند با ادعای مالکیت نسبت به آن مال به رأی صادر شده از دادگاه ، دعوای اعتراض شخص ثالث اقامه کند .
البته برای اقامه دعوای اعتراض شخص ثالث بایستی اصولی را رعایت کرد . مانند اینکه شخصی که این دعوا را مطرح می کند ، باید لزوما شخص ثالثی باشد که به حقوق او خللی وارد شده است . برای اطلاع از شرایط اقامه دعوای اعتراض ثالث با ما تماس بگیرید .
دعوای اعتراض شخص ثالث مطابق قانون به دو نوع تقسیم می شود که هریک احکام ویژه ای دارند . برای اطلاع از دعوای اعتراض ثالث اصلی و دعوای اعتراض ثالث طاری با وکلای حق گرا در موسسه حقوقی حق گرا تماس بگیرید
اعتراض ثالث در امور کیفری
عدم قابلیت استماع اعتراض ثالث در اجرای احکام کیفری
پرسش: آیا دعوای اعتراض ثالث در احکام کیفری قابلیت استماع دارد یا خیر؟
نظر اکثریت (اعتراض ثالث در امور کیفری)
با توجه به اینکه حسب مقررات آیین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور کیفری اشخاص ثالث حق تجدیدنظر اعتراض به رأی کیفری را ندارند و حسب ظاهر ماده ۴۱۸ قانون آیین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور مدنی، اشخاص مزبور صرفاً به آرای مدنی حق اعتراض دارند. لذا اعتراض شخص ثالث به احکام کیفری قابلیت استماع ندارد.
نظر اقلیت (اعتراض ثالث در امور کیفری)
با توجه به تبصره ماده ۱۰ قانون مجازات اسلامی، اشخاص متضرر نسبت به ضبط آلت جرم و… در خصوص اموال حق اعتراض دارند و متضرر در این ماده اعم از شخص ثالث و طرفین دعوا بوده، لذا اعتراض شخص ثالث نسبت به آلت جرم و … قابلپذیرش بوده، لکن در قالب اعتراض شخص ثالث به این امر رسیدگی نمیشود، بلکه به شکایت ثالث حسب مقررات جاری رسیدگی میگردد.
نظر کمیسیون (اعتراض ثالث در امور کیفری)
صدور حکم محکومیت کیفری مستلزم اثبات وقوع بزه از ناحیه محکومعلیه است؛ بنابراین، اعتراض شخص ثالث در این احکام جایگاه قانونی و عرفی ندارد.
بیشتربدانیم : چگونه در دادگاه طلاق و مهریه صحبت کنیم
اعتراض ثالث طاری
اگر فردی که از طرفین دادگاه می باشد در جلسه دادرسی تصمیم بر این داشته باشد که به دادگاه اعتراض نماید و برای اثبات نمودن حق خود اعتراض کند و از طرفی دیگر شخص مقابل آن نیز برای دفاع از حق خود به استناد طرف مقابلش اعتراض نماید، به اینگونه اعتراض، اعتراض ثالث طاری گفته می شود.
حالا ممکن است برای شما این سوال پیش بیاید که برای ارائه نمودن دادخواست اعتراض ثالث طاری باید چه شرایطی داشته باشید؟
در اینگونه اعتراض برعکس اعتراض ثالث اصلی نیازی به ارائه دادخواست نیست.
معمولا این اعتراض در همان دادگاه فوقی که موضوع اصلی قضاوت شده اجرا و مطرح می گردد.
مهلت اعتراض ثالث طاری
به صورت کلی می توان اینگونه بیان کرد که در قانون آیین دادرسی مدنی مهلت اعتراض ثالث در مورد انواع اعتراض شخص ثالث تعیین نشده است. این موضوع به این دلیل است که شخص ثالث در دعوایی که قبلا اقامه شده و برای آن حکم صادر گشته حضور نیافته.
به همین دلیل قرار دادگاه یا حکم به آن شخص ابلاغ نمی گردد. و از طرفی دیگر نمی توان مهلتی برای اعتراض به آن شخص پیش بینی نمود. این موضوع به این خاطر است که نمی دانیم شخص ثالث دقیقا از چه زمانی از حکمی که صادر شده مطلع گردیده است.
در نتیجه این که مهلت اعتراض ثالث طاری در قانون پیش بینی نمی شود. از این رو شخص ثالث در هر زمان که لازم بداند می تواند دعوای ثالث طاری اقامه نماید.
فرق دعوای اعتراض ثالث طاری با دادخواست اعتراض ثالث طاری در چیست؟
همانطور که میدانید دادخواست اعتراض ثالث طاری در هنگامی مطرح می گردد که شخص ثالث از صدور حکم در زمانی با خبر شود که حکم اجرا شده باشد. لغت کلمه طاری به معنای غیر اصلی می باشد، که دعوای که به آن مربوط است نیازی به تنظیم درخواست ندارد. به همین دلیل دعوا و با اقامه دادخواست اعتراض دارای تفاوت نیز می باشد. دادخواست اعتراض را می توان اعتراضی بیان کرد که نسبت به حکم ارائه شده می باشد. اما دعوای اعتراض ثالث طاری خود آن یک نوع دعاوی می باشد، که مستقلا اقامه می گردد و با شکایت علیه فرد یا احکام صادر شده مطرح خواهد شد و رای مورد اعتراض در آن به عنوان دلیل عنوان گشته است.
لازم به ذکر است که بگوییم این اعتراض زمانی قابل اعمال شدن است که رای دادگاه صادر کننده، پایین تر از دادگاهی باشد که رای مورد اعتراض را ابلاغ نموده است. شخص ثالثی که اعتراض دارد پس از عنوان نمودن اعتراض خود در دادگاه می بایست دادخواست اصلی را به دفتر دادگاهی تقدیم نماید که رای مورد اعتراض صادر شده باشد. اما در هنگام عنوان شدن دعوای اعتراض ثالث طاری، دادگاه مسئول این می باشد که دعوای اصلی را رسیدگی و تشخیص دهد که حکم مورد اعتراض در اصل دعوا موثر خواهد بود، رسیدگی به دعوا تا دریافت نتیجه اعتراض را به تاخیر می اندازد که در غیر این صورت رای را صادر می نماید و به آن رسیدگی می کنند.
بیشتر بدانیم : راه های اعتراض به رای دادگاه
آثار دادخواست اعتراض ثالث طاری کدام می باشد
همانطور که در بالا گفته شد، در صورتی که دادخواست اعتراض ثالث طاری در دادگاه مطرح گردد و تشخیص دادگاه بر این باشد که تصمیم گرفتن روی این مورد از دعوای اصلی می تواند ثاثیرگذار باشد، متعاقباً تصمیم و رسیدگی به آن به تعویق می افتد. بنابراین در چنین حالتی که شخص اعتراض خودش را به رای صادر شده نشان می دهد می توانیم دو حالت را متصور شویم. رسیدگی کردن به اعتراض شخص ثالث باید در صلاحیت دادگاه رسیدگی کننده دعوا باشد، رسیدگی کننده به پرونده موقتا به تعویق خواهد افتاد. که در نهایت این موضوع اعتراض رد یا پذیرفته خواهد شد. در حالت بعدی اگر فرد رسیدگی کننده به اعتراض شخص ثالث در صلاحیت دادگاه صادر کننده رای باشد، این به این معنی است که دادخواست اعتراض خودش را به آن مرجع ارائه دهد، به شخص معترض یک مهلت مشخص داده خواهد شد که اعتراض خودش را در بیست روز کاری به دادگاه صادر کننده رای ارائه نماید. در صورتی که اعتراض به رای صادر شده در این مدت ارائه نگردد، رسیدگی به پرونده و اجرای حکم ادامه پیدا خواهد کرد. پس به همین دلیل اگر شخص در زمان صدور رای دادگاهی که بر خلاف منافع اوست حضور پیدا کرده باشد، نیازی به دادخواست اعتراض ثالث ندارد.
جند مثال در خصوص دعوای ثالث
مثال اول:
حسن در مزرعه اش در مازندران مشغول به کار است. این مزرعه موروثی که از طرف پدر به او به ارث رسیده پشت در پشت در تصرف مالکانه اجدادش بوده است (در بسیاری از مناطق مازندران زمین ها ثبت نشده و سند رسمی ندارد) ناگهان با مراجعه مامور اجرا به همراه چندنفر دیگر مواجه می شود که قصد خلع ید او را از ملک دارند.
اجراییه ای که ابلاغ قانونی شده است به او ارائه می دهند. محکومٌ له اجراییه، جعفر و محکومٌ علیه آن تقی است و در آن هیچ اسمی از حسن نیست.
اما در قسمت موضوع اجراییه مشخصات زمین ملکی او با ذکر حدود اربعه آمده و ظاهرا تقی محکوم شده است به نفع جعفر از ملک خلع ید کند.
حسن که در دعوای بین جعفر و تقی در هیچ مرحله ای شرکت نکرده و اصولا از وجود آن هم آگاهی نداشته و از طرفی رای صادره مغایر و مخالف حق مالکیت او است، باید به عنوان ثالث به این رای اعتراض کند. این اعتراض را (اعتراض ثالث اصلی) نامیده اند.
مثال دوم:
منوچهر دعوایی به خواسته خلع ید و مطالبه اجرت المثل به طرفیت فریدون مطرح کرده است. حسب ادعا، فریدون، باغ و ساختمان ییلاقی منوچهر را تصرف نموده است. در جلسه اول رسیدگی فریدون سند عادی تنظیمی بین خود و فرامرز نامی را ارایه می کند که به موجب آن فرامرز کلیه حقوق متصوّره خود را در ملک موصوف به فریدون واگذار و منتقل کرده است. در عین حال فریدون، فرامرز را به عنوان ثالث به دعوا جلب می کند و جلسه رسیدگی تجدید می شود.
در جلسه بعدی فرامرز که در دادگاه حاضر شده ضمن تایید صحت و اصالت سند عادی منتسب به خود، حکمی را از دادگاه چالوس ارائه می دهد که در دادگاه تجدید نظر مازندران نیز تایید شده و به موجب آن محمود نامی، به انتقال رسمی کلیه حقوق متصوره خود در پلاک ۱۲ فرعی از ۷ اصلی به فرامرز محکوم شده است. ظاهرا این حکم اجرا نشده و سوابق ثبتی از اجرای آن حکایت ندارد اما به استناد آن فرامرز کلیه حقوق متصوره ناشی از این رای را به فریدون منتقل کرده است.
منوچهر با رایی قطعی رو به رو شده که نه از وجود آن اطلاع و نه در مراحل صدور آن حضور و دخالت داشته است. در عین حال این رای مربوط به پلاک متعلق به اوست. منوچهر باید به عنوان ثالث یعنی کسی که در دادرسی منتهی به صدور این رای دخالت نداشته به آن اعتراض کند. این اعتراض را «اعتراض ثالث طاری» یا غیر اصلی نامیده اند.
شرح و توضیح مثال ها:
درمثال اول که اعتراض ثالث اصلی است حسن باید دادخواست بدهد. این دادخواست به دادگاه تجدید نظر استان مازندران مستقر در ساری که رای قطعی معترضٌ علیه را صادر کرده باید داده شود.(به نظر می رسد رای معترضٌ علیه صحیح باشد نه معترضٌ عنه، آن گونه که درمتن ماده ۴۲۰ آمده است)
به این اعتراض نیز همان طور رسیدگی خواهد شد که به دادخواست بدوی رسیدگی می شود.
درمثال دوم
دراین مورد اصولا تقدیم دادخواست لازم نیست و منوچهر باید درهمان دادگاهی که مشغول رسیدگی به دعوای او علیه فرامرز است به رای اعتراض کند . اما دراین مورد اشکالی وجود دارد:
رای قطعی مورد اعتراض از دادگاه تجدید نظر استان صادر شده، حال آنکه دعوای اصلی در دادگاه عمومی شهرستان مطرح است. دادگاه اخیر که نسبت به دادگاه اولی «تالی » محسوب می شود نمی تواند به رای آن دادگاه که «عالی» محسوب می شود تعرضی داشته باشد. پس منوچهر ناچار باید همانند حسن اعتراض خود را طی دادخواست در دادگاه تجدیدنظر استان مازندران مطرح کند و نحوه رسیدگی همان خواهد بود که در مورد دعوای بدوی وجود دارد.
در مثال اول رای معترض علیه در حال اجراست . در مثال دوم نیز ممکن است فرامرز با توجه به قطعی بودن رای تقاضای اجرای آن را کند.
آیا اعتراض اصلی حسن و اعتراض طاری منوچهر، اجرای حکم را متوقف می کند و به تاخیر می اندازد؟
پاسخ اصولا منفی است. اما حسن و منوچهر می توانند با اعلام اینکه اجرای حکم ضرر غیر قابل جبرانی به آنها وارد خواهد کرد تقاضای «تاخیر اجرای حکم» را کنند. دادگاه از آنان تامین مناسبی آنگونه که در قرار تامین خواسته یا دستور موقت متداول است دریافت و قرار تاخیر اجرای حکم را برای مدت معین صادر خواهدکرد.
این تامین برای جبران خسارت احتمالی محکوم لهِ حکم معترضٌ علیه است که ممکن است از تعویق اجرا متضرر شود و بعدا معلوم گردد که اعتراض ثالث بی جهت بوده است. «مدت معین» مندرج در ماده ۴۲۴ قانون آیین دادرسی مدنی در هر حال تا تعیین تکلیف حکم معترضٌ علیه ادامه پیدا می کند.
رسیدگی به دعوای اعتراضِ ثالث، در صورتی که اعتراض، وارد تشخیص داده شود ممکن است به نقض قسمتی از حکم که مُعارض حقوق معترضِ ثالث بوده منجر شود. اگر حکم غیر قابل تفکیک و تجزیه باشد کلّ آن الغاء خواهد شد.
در حالتی که رسیدگی به اعتراض آن گونه باشد که در مورد منوچهر گفته شد، دادگاه بدوی (تالی) ۲۰ روز برای طرح دعوای اعتراض در دادگاه عالی به منوچهر مهلت خواهد داد. اگر منوچهر اقدام نکند دادگاه بدوی به رسیدگی خود ادامه خواهد داد.
ماده ۴۲۴ قانون آیین دادرسی مدنی می گوید:
« اعتراض ثالث موجب تأخیر اجرای حکم قطعی نمیباشد. در مواردی که جبران ضرر و زیان ناشی از اجرای حکم ممکن نباشد دادگاه رسیدگی کننده به اعتراض ثالث به درخواست معترض ثالث پس از اخذ تأمین مناسب قرار تأخیر اجرای حکم را برای مدت معین صادر میکند»
عملا ثالث می تواند به طور اصلی یا طاری اعتراض کند و اعتراض او به هر حال ثبت و ضبط خواهد شد. بنابراین نحوه انشای ماده درست به نظر نمی رسد زیرا نمی توان مانع از طرح اعتراض ثالث شد. اما ساقط شدن حقوق اساس و ماخذ اعتراض البته در نتیجه رسیدگی موثر خواهد بود.
مثالی که برای ماده ۴۲۲ قانون آیین دادرسی مدنی می توان ذکر کرد به قرار زیر است:
احمد به انتقال رسمی ملکی مشتمل بر خانه و مغازه به بابک محکوم و حکم قطعی شده است. جواد با ارائه سند رسمی اجاره، مدعیِ مالکیت منافع و حق کسب و پیشه و تجارت مغازه موجود در ملک می شود و به عنوان ثالث به رای اعتراض می کند.
احمد که به این ترتیب خود را در معرضِ شکایت کیفری (انتقال مال غیر) می بیند با ارائه رای قطعی و اجرا شده تخلیه مغازه به علّت تغییر نحوه استفاده و تغییر شغل اعلام میکند برای جواد حقی در مغاره مذکور باقی نمانده تا بتواند به عنوان ثالث به حکم اعتراض کند.
وکلایی که به عنوان وکیل مهاجم یا مدافع با موضوع اعتراض ثالث مواجه می شوند باید توجه داشته باشند:
الف: دعوای اعتراض ثالث در بسیاری موارد مستلزم اقدام بسیار سریع و ضربتی و پیگیری مداوم و مصّرانه است. به ویژه زمانی که موضوع حکم معترضٌ علیه، مثلا تخلیه محل کسب و یا تخریب و قلع ابنیه باشد.
ب: وقتی دعوای اعتراض ثالث مطرح می شود همواره باید این احتمال داده شود که قضیه ساختگی و به منظور تاخیر در اجرای حکم باشد. بنابراین با موضوع با این پیش فرض برخورد و سعی کنید هر نوع موجب تاخیر را از بین ببرید. هرنوع تحول و اقدام غیر عادی و غیرمتعارف باید کتبا به دادگاه اعلام و نظر محکمه به آن جلب شود.
پ: هممواره باید احتمال شمول قوانین مربوط به مال غیر را به اعترض ثالث در نظر داشته باشید .این احتمال آنجا که وکیل خوانده (طرف دعوای اعتراض ثالث) هستید از این نظر لازم است که اگر بتوانید ادلّه و قراینی بر تبانی معترض با طرف دعوای اصلی به دست بیاورید طرح شکایت کیفری – یا حتی عنوان شدن احتمال طرح آن – ممکن است مشکل را حل کند.
برای کسب اطلاعات بیشتر در این زمینه میتوانید از وکلای مجموعه حق گرا کمک بگیرید. وکلای مجموعه حق گرا آمادهی خدمت رسانی به شما مشتریان عزیز میباشند. جلب رضایت شما مشتریان گرامی، هدف وکلای صاحب تجربه این مجموعه است؛ پس با اطمینان خاطر پروندههای خود را در این زمینه به وکلای موسسه حق گرا بسپارید و با شمارههای موجود در سایت تماس بگیرید.